مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 7 اردیبهشت / 1403
Search
Close this search box.
شرح غزل 427 حافظ / چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

شرح غزل ۴۲۷ حافظ / چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

در این مطلب به غزل 427 حافظ با مطلع چراغ روی تو را شمع گشت پروانه پرداختیم و ضمن ارائه نسخه صحیح این شعر به شرح و تفسیر آن پرداخته ایم.

غزل ۴۲۷ حافظ (چراغ روی تو را شمع گشت پروانه) به همراه شرح

شرح غزل ۴۲۷ حافظ / چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه

خرد که قید مجانین عشق می‌ فرمود
به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه

من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش
نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه

چه نقشه‌ ها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند
به غیر خال سیاهش که دید به دانه

به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی
ز شمع روی تواش چون رسید پروانه

مرا به دور لب دوست هست پیمانی
که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه

حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز
فتاد در سر حافظ هوای میخانه

بیشتر بخوانید: زندگینامه حافظ شیرازی شاعر و حکیم قرن هشتم

شرح غزل 427 حافظ / چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
شرح غزل ۴۲۷ حافظ / چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

شرح غزل ۴۲۷ حافظ (شرح غزل چراغ روی تو را شمع گشت پروانه)

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه

شمع، پروانه و عاشق بیقرار چهره درخشان تو شد و من به سبب توجه به تو از حال خود بی خبرم.

پروانه گشتن: شیفته و بیقرار شدن

پروا: توجه

خرد که قید مجانین عشق می‌ فرمود
به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه

عقل که دستور می داد تا عاشقان و دیوانگان عشق را به بند و زنجیر بکشند، خود با بوی گیسوی سنبل مانند تو دیوانه و سرگشته شد.

قید: بند و زنجیر

بیشتر بخوانید: حافظ شیرازی شاعری بی همتا

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه

اگر در آرزو و اشتیاق بوی خوش گیسوی تو جان ما نابود شد و از دست رفت، چه اهمیتی دارد؟ هزار جان شیرین و عزیز فدای جانان باد.

من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش
نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه

دیشب من آشفته و بیقرار وقتی نگار زیباروی خود را در دست بیگانه دیدم از شدت رشک و حسد از پا افتادم.

رمیده: آشفته و پریشان

چه نقشه‌ ها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه

چه حیله ها و تدبیرها که انجام دادیم و فایده ای نداشت. افسون و نیرنگ ما بر او باطل و بی اثر شده است.

نقش برانگیختن: چاره و تدبیر نمودن، حیله و نیرنگ کردن

فسون: ورد

بیشتر بخوانید: حافظ انسان شناس بزرگ؛ نوشته ای از دکتر دینانی

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند
به غیر خال سیاهش که دید به دانه

کیست که به جای سپند بر آتش چهره سرخ و زیبای او، به جز خال سیاهش دانه بهتری دیده باشد؟ به عبارت دیگر خال سیاه او بهترین دانه اسپندی است که بر آتش رویش قرار دارد.

به دانه: دانه بهتر

به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی
ز شمع روی تواش چون رسید پروانه

وقتی از چهره درخشان و زیبای تو اجازه دیدار رسید، شمع به عنوان مژدگانی در یک نفس، جان خود را تسلیم باد صبا کرد.

در نفسی: دمی، در لحظه ای

بیشتر بخوانید: بررسی رزق و روزی در اشعار حافظ شیرازی

مرا به دور لب دوست هست پیمانی
که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه

من با دور لب یار پیمان بسته ام که هرگز سخنی به جز شراب بر زبان نیاورم.

حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز
فتاد در سر حافظ هوای میخانه

از مدرسه و خانقاه سخن نگو که بار دیگر حافظ در آرزو و اشتیاق رفتن به میکده و خرابات است.

 

در این شرح غزل حافظ از کتاب های حافظ نامه و شاخ نبات حافظ نیز استفاده شده است.

حافظ نامه؛ که به مفاهیم کلیدی ابیات دشوار حافظ توسط بهاء الدین خرمشاهی پرداخته شده است.

شاخ نبات حافظ؛ شرح غزل حافظ است که توسط دکتر محمدرضا برزگر خالقی نوشته شده است.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

تعبیر فال شرح غزل ۴۲۷ حافظ / چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

آینده‌ای روشن برای خودت تصور نمی‌کنی. دست به هر کاری می‌زنی سودی عایدت نمی‌شود و رسیدن به نتیجه برای تو یک آرزو شده است. خسته شده‌ای، مخصوصاً وقتی که می‌بینی دیگران چقدر راحت به هدفشان می‌رسند. اما نگران و ناراحت نباش، مژده‌ای به تو می‌دهند که از شنیدن آن وجودت گرم می‌شود و دوباره تلاش می‌کنی و نتیجه آن را هم می‌بینی. نیازی نیست برنامه زندگی‌ات را بر اساس خواسته دیگران بچینی.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

شعر اتفاقی شما

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x