عکس عاشقانه / بیش از ۸۰ عکس پروفایل عاشقانه
همراهان عزیز مجله اینترنتی تحلیلک در این مطلب بیش از ۸۰ عکس عاشقانه را برای شما آورده ایم که به عنوان عکس پروفایل هم می توانید از آنها استفاده کنید یا حتی برای عزیز خود ارسال کنید و عشق و محبت خود را این گونه به او ابراز کنید.
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
من اهل دوست داشتنم
تو اهل کجایی؟
******
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم!
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود
آخر چه کند با دل من علم پزشکی
وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم
******
و چه احساس نجیبی ست
که با دیدن تو
طلب عشق ز بیگانه ندارم هرگز
******
برای خواندن شعر عاشقانه کوتاه کلیک کنید
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
مثل یک کودک لجباز فقط می گویم
من تو را باز تو را باز تو را می خواهم
******
چقدر زیباست
کسی را دوست بداریم
نه از روی نیاز
نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی
فقط برای اینکه
ارزش دوست داشتن دارد
برای خواندن تک بیتی عاشقانه مولانا کلیک کنید
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
بس که آن دلبر عاشق کش ما هست حسود
بر خیابان دلم کاشت دو تا تیر عمود
زده بر یک سر آن تابلوی یکطرفه
بر سر دیگر آن تابلوی ممنوع ورود
بوی شورانگیز باران می دهی
با نگاهت بر دلم جان می دهی
بس که خوب و مھربان و صادقی
بر دلم عشقی فراوان می دهی
******
غیر از تو بر این دل اثر رهگذری نیست
جز یاد تو بر صفحه ذهنم خبری نیست
بی فکر تو و نام تو و حال و هوایت
بر قامت این مرغ دلم بال و پری نیست
******
بیشتر بخوانید: شعر عاشقانه / بیش از ۲۰ شعر جدید و زیبا
عکس عاشقانه
کافیست
صبح که چشمانت را باز می کنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر می شود
******
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
******
عکس پروفایل عاشقانه
عشق گاهی زخم و گاهی مثل مرهم می شود
عشق گاهی ننگ و گاهی رقص پرچم می شود
عشق گاهی شوکران تلخ و گاهی چون عسل
گاه شیرین می شود، گاهی پر از غم می شود
******
نگات حسی به من میده
یه حسی که جنون داره
یه تصویر قشنگی که
زمین از آسمون داره
یه حالی که فقط از تو
دلم می خواد و می گیره
چه خوبه پای عشق من
فقط پای تو درگیره
******
برای دیدن مطلب عکس پروفایل رفیق فابریک کلیک کنید
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت صحیح است، صحیح است، صحیح است
******
انگشت به لب مانده ام از قاعدهی عشق
ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم …
*****
بیشتر بخوانید: تک بیتی عاشقانه شهریار
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را میطلبد، دیده تو را می جوید …
*****
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار
مستی ات با بغلت هر دو گناهش با من
*****
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
*****
عکس عاشقانه
مثل باران بهاری که نمی گوید کی
بی خبر در بزن و سرزده از راه برس
*****
ترسم به نام بوسه غارت کنم لبت را
با عذر بی قراری ای بهترین بهانه
*****
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
*****
بیشتر بخوانید: تک بیتی عاشقانه عطار نیشابوری
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم، داد
آن گونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت!؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما …
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت!؟
می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
گر چه در خیلِ تو بسیار بِه از ما باشد
ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر
*****
اول منم که در همه عالم نیامدهست
زیباتر از تو در نظرم هیچ منظری
*****
گر سر برود فدای پایت
دست از تو نمیکنم رها من!
*****
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
*****
بیشتر بخوانید: تک بیتی عاشقانه نظامی گنجوی
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
****
مَصلحت نیست قیاسِ رُخِ تُو با خُورشید
شَمس اگر اذنِ طُلوع از تُو بگیرَد ادَب است
****
گر ز مسیح پرسدت، مرده چگونه زنده کرد؟
بوسه بده به پیش او بر لب ما که این چنین!
*****
ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم
*****
جانا سرى به دوشم و دستی به دل گذار
آخرغمت، به دوشِ دل و جان کشیده ام…
عکس عاشقانه
در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند
در جان چو مِهرت افتد عشق روان نَگنجد
*****
تا جان بودم در تن رو از تو نگردانم
زیرا که حیات جان با روی تو میبینم
*****
صد جان یابم از غم عشقت هر روز
گویی که غم عشق تو جان می بخشد
*****
دلتنگ مشو اگر کست نیست
من کس نیم آخر؟ این بست نیست؟
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
یک روز،
بلکه پنجاه سال دیگر
موهای نوه ات را نوازش می کنی
در ایوان پاییز
و به شعرهای شاعری می اندیشی
که در جوانی ات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
هنوز هم می توانست
موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقش شده
بر کتیبه های کهن را بیابد…
یک روز
بلکه پنجاه سال دیگر
ترانه من را از رادیو خواهی شنید
در برنامه “مروری بر ترانه های کهن” شاید
و بار دیگر به یاد خواهی آورد
سطرهایی را
که به صله یک لبخند تو نوشته شدند
تو مرا به یاد خواهی آورد بدون شک
و این شعر
در آن روز
تازه ترین شعرم
برای تو خواهد بود…
بیشتر بخوانید: تک بیتی های عاشقانه هوشنگ ابتهاج «سایه»
عکس پروفایل عاشقانه
کفشهای سیاه من
با لکههای کهنهگی شان
با سوراخهایی که باران را
به جورابهای من پیوند میدادند
چقدر دنبال تو آمدند
چقدر صبورانه منتظر ماندند
برای شنیدن صدای کفشهایت
بر سنگفرش پارک پرت کنار بزرگراه
چقدر رج زدند آن خیابان خاطرهخیز را
برای تلاقی کوتاه نگاههامان
که همیشه ختم میشد به اخم تو
و من چه ظالمانه از یاد بردمشان
با خریدن کفشی نو
کفشی که قشنگ بود
اما نمیتوانست تازیوار ردت را بو بکشد
و گم شدم با کفشهای تازهام
در خیابانهایی که به تو نمیرسیدند
بلکه هنوز
در کنج انبار آن خانهی قدیمی
جفتی کفش سیاه کهنه مانده باشد
که نمکیها هم
روی خوش به آنها نشان نمیدهند
باید دوباره بپوشمشان!
شاید آن کفشها همچنان
راه رسیدن به تو را بلد باشند
*****
در کوی خرابات نگاری دیدم
عشقش به هزار جان و دل بخریدم
*****
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
پروانه ها در من دوباره گرم پروازند
آوریل و فروردین و می در حال آغازند
کاج و صنوبرهای عاشق در کنار باغ
با سروها و تاک های مست و طنازند
ارکیده های گوش ماهی و شقایق ها
دارند در باغ کناری عشق می بازند
درنای قطبی و پرستوهای دریایی
با سارهای صورتی سرگرم آوازند
گنجشک ها و یاکریمان و قناری ها
مشغول تمرین روی یک سمفونی جازند
بر سقف ایوانم پرستوهای عاشق باز
با عشق با خار و خسک ها لانه می سازند
بر ساحل روحم هـزاران قـو روانند و
گردن کشان تا قلب دریا پیش می تازند
حس می کنم تو، باز اینجایی که اینگونه
کون و مکان عاشق شده اند و نغمه پردازند
حس می کنم رد نفس های بلندت را
بر گردنم پروانه ها در حال پروازند
عکس عاشقانه
نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگ ها هم دور باشی
هوایت که به سرم بزند
می نشانمت
کنار رویاهایم
دست های دلواپسی ام را
قفل می کنم به بودنت
تو…
همان جان منی…
که گاهی می رسی به لب هایم….
شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی
در صحبت عشاق تو ضرب المثل هستی
در کار جهان خیر ندیدم به همه عمر
دیدم ز دو چشمت که تو خیرالعمل هستی
عاشق کشی تو همه جا شهره شهر است
مبهوت از آنم که تو شاید اجل هستی
ابروی تو انگیزه شده شعر بگویم
در صفحه قلبم تو چه زیبا غزل هستی
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
با نگاهت عاشقم کردی، دلم دیوانه شد
خنده بر لب شاعرم کردی دلم دیوانه شد
گفتم آیا می شود با یک نگاه عاشق شوم؟
خنده بر این پرسشم کردی دلم دیوانه شد
من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم
ای زلیخا یوسفم کردی دلم دیوانه شد
با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود
ای تو باران نرگسم کردی دلم دیوانه شد
من بهارم یک به یک از بودنم کم میشود
بگذر از این عاقلم کردی دلم دیوانه شد
ببینید: عکس پروفایل سالگرد ازدواج
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو
همدم دردم و این درد، کشیدن دارد
****
کجا رواست که از دستِ دوست هم بکشد
دلی که این همه از دستِ روزگار کشید؟
****
از عشق من به هر سو در شهر، گفتگوییست
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد!!!
عکس عاشقانه / عکس پروفایل عاشقانه
نکند صبح شود جای تو خالی باشد
بوی عطر تو فقط بر تن قالی باشد
انقدر دلهره دارم که جناب حافظ
گفته بیدار شوم، کاش که فالی باشد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی
کاش که آخر این فال هم عالی باشد
سال هایی که در آن نیستی از بس شب بود
کاش امشب که تو هستی قد سالی باشد
باید کنار چشم تو دریا کنم خود را
یا غرق در آغوش تو حاشا کنم خود را
با بوسهای آتش بکش بر پیکر سردم
تا در میان شعلهات معنا کنم خود را
در چشمهای تو به دنبال خودم هستم
بانو کمی مهلت بده پیدا کنم خود را
بانو کمی مهلت بده، در خود گره خوردم
آیینه بر تن کن که از خود وا کنم خود را
من خیمهای خالی، اسیر گردباد شک
باید بیایم در دلت بر پا کنم خود را
ویرانهام با هر چه بادا باد میآیم
تا در هوای بودنت زیبا کنم خود را
وقتی که هستی هم هراس رفتنت اینجاست
باید میان لحظههایت جا کنم خود را
سودای زُلف و خالت در هر خیال ناید
اندیشه وصالت جز در گُمان نگنجد
*****
در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند
در جان چو مِهرت افتد عشق روان نَگنجد
*****
تا گِل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بیخزانم
گرچه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشناییهات میخواهم بمانم
بیگمان زیباست آزادی ولی من چون قناری
دوست دارم در قفس باشم که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبیهای دنیا میرسانم
گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی من اما
جذبهای دارم که دنیا را بدینجا میکشانم
نیستی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی
ورنه بیهوده نمیخواندی به سوی عاقلانم
عقل یا احساس حق با چیست؟ پیش از رفتن ایخوب
کاش میشد این حقیقت را بدانی یا بدانم
به آتش میکشد چشمان تو اندوه شاعر را
گوارا میکند تلخی اشعار معاصر را
تو در راهی و بازار قلمزنها به جوش آمد
به رقص آورده پایت، دست استادان ماهر را
چه تمهیدی است با خال لبت، وقتی که میبینم
میان برکه زیباییات مرغ مهاجر را
چه ترکیب شگفتی خلق کرده دست آن نقاش
که آوردهاست بر این چهره گلچین مناظر را
بیا لب باز کن از پنجره، این بار دعوت کن
به گردش در میان گیسویت باد مسافر را
نوازشهای گرمت را بر این یخبسته انشا کن
دوباره غرق گل کن چهرهای آزرده خاطر را
هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت،
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست!
******
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست!
*****
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
*****
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
*****
مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هر جا رفتم در به در رفتم
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
برای دیدن عکس پروفایل ولنتاین کلیک کنید
شاخه نبات! نیشکر من! موضوع شعرهای ترِ من!
بر من بتاب، شبزدهروحم، خورشید جان من! سحر من!
تلفیقی از غرور و نیازم، معجونی از ابهّت و نازی
در را نبند روی من ای خوب! آرامِ روحِ دربهدرِ من!
با آن تبار جنگی و تازی، بر قلعهام همین که بتازی
نفعی نمیکند بگریزم، سودی نمیدهد سپر من
من اهل اشتباه نبودم، عاشق به یک نگاه نبودم
چشمک زدی و آه، چنین شد، چشمت شروع دردسر من
با این که جا به قیمت کم نیست، پای تو باکیام ز عدم نیست
فرقی میان قهوه و سم نیست، ای شاهزادۀ قجر من!
خون مرا به شُرّ و شُر آورد، زیباییات مرا مُقر آورد
اقرار میکنم به صراحت: عشق منی شکنجهگر من!
ای عشق تو ما را به کجا میکشی ای عشق!
جز محنت و غم نیستی، اما خوشی ای عشق
این شوری و شیرینی من خود ز لب توست
صد بار مرا میپزی و میچشی ای عشق
چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز
تا باز تو دستی به سر من کشی ای عشق
دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
چندان که نگه میکنمت هر ششی ای عشق
رخسارهٔ مردان نگر آراستهٔ خون
هنگامهٔ حسن است چرا خامشی ای عشق
آواز خوشت بوی دل سوخته دارد
پیداست که مرغ چمن آتشی ای عشق
بگذار که چون سایه هنوزت بگدازند
از بوتهٔ ایام چه غم؟ بی غشی ای عشق
امیدواریم از این مطلب نهایت استفاده و لذت را برده باشید.
مجله اینترنتی تحلیلک