عید قربان جشن رهایی از اسارت نفس
از آنجا که ادبیات آغشته با روح آدمی است و از دل و جان آدمی بر میخیزد، برداشت یک شاعر که با روح خود مینویسد. میبایست هم که چنین باشد، زیرا چنانکه از داستان حضرت ابراهیم نیز پیداست خداوند نفس ابراهیم را آزموده است و روح او را، و برای این آزمودن عزیزترین کس او را به قربانگاه فرا خواسته است.
همینجاست که در ابتدا ابراهیم با قربانی کردن میل و نفس خود به قربانگاه میرود تا عزیز خویش را قربانی کند. اما خداوند که قربانی خویش (نفس ابراهیم) را قبلا گرفته است او را از قربانی کردن فرزندش باز میدارد.
ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان
نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را
عید قربان از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی در نهاد آدمی رخ می دهد. به نظر وی آنچه قربانی میباید شود؛ نفس آدمی است و خصم درون او، چنان که میگوید:
نفس خود قربان نما در راه او
نی که خون جاری نما در آب جو
از جمادى مُردم و نامى شدم
وز نما مُردم، به حیوان بر زدم
مُردم از حیوانى و آدم شدم
پس چه ترسم؟ کى ز مُردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایک پرّ و سر
وز مَلَک هم بایدم جَستن ز جو
«کُلُّ شَیْءٍ هالِک إِلَّا وَجْهُهُ»
بار دیگر از مَلَک قُربان شوم
آنچه اندر وَهْم نآید آن شوم
مجله اینترنتی تحلیلک