یکشنبه/ 14 دسامبر / 2025

مارسل دوشان (Marcel Duchamp) موسس جنبش دادائیسم

مارسل دوشان (Marcel Duchamp) با نام  کامل هنری روبرت-مارسل دوشان (متولد 28 ژوئیه 1887، بلینویل، فرانسه - درگذشت 2 اکتبر 1968، نولی) هنرمند فرانسوی جنبش دادائیسم بود که مرزهای بین آثار هنری و اشیا روزمره را شکست.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

مارسل دوشان که بود؟

مارسل دوشان (Marcel Duchamp) با نام  کامل هنری روبرت-مارسل دوشان (متولد 28 ژوئیه 1887، بلینویل، فرانسه – درگذشت 2 اکتبر 1968، نولی) هنرمند فرانسوی جنبش دادائیسم بود که مرزهای بین آثار هنری و اشیا روزمره را شکست. بعد از احساس ناشی از کشیدن برهنه ای در حال پایین آمدن از پله، او چند تصویر دیگر نقاشی کرد.

بی احترامی او به معیارهای زیبایی شناختی متعارف، او را بر آن داشت تا مشهورترین آثار را طراحی کند و نوید یک انقلاب هنری را بدهد. دوشان با دادائیست ها دوستانه بود و در دهه 1930 به سازماندهی نمایشگاه های سورئالیسم کمک کرد. وی در سال 1955 شهروند ایالات متحده شد.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

سال های اول

اگرچه پدر دوشان کارمند یک دفتر اسناد رسمی بود، اما این خانواده یک سنت هنری از پدربزرگ داشتند که آن یک نماینده حمل و نقل کاربلد بود. از شش فرزند خانواده دوشان چهار نفر هنرمند شدند. گاستون متولد 1875بعدا به ژاک ویلون معروف شد و ریموند متولد 1876 خود را دوشان-ویلون نامید. مارسل کوچکترین پسر و خواهرش سوزان متولد 1889 هر دو نام دوشان را به عنوان هنرمند حفظ کردند.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

هنگامی که مارسل در اکتبر 1904 به پاریس رسید، دو برادر بزرگتر او در موقعیتی بودند که به او کمک کنند. او در خانه نقاشی می کشید و «پرتره ای از مارسل لفرانسوا» را در این دوران طراحی کرد و این نشان می دهد که او قبلاً صاحب سبک و تکنیک دیگری بوده است.

طی چند سال آینده، در حالی که کاریکاتور برای مجلات کمیک می کشید، دوشان با سرعت از روند اصلی معاصر در نقاشی عبور کرد – پس از امپرسیونیسم، تأثیر پل سزان، فوویسم و ​​سرانجام کوبیسم.

او فقط در حال تجربه کردن بود و هیچ فضیلتی را در عادت انداختن یک سبک نمی دید. او نه تنها در پرهیز از تکرار بلکه در تلاش برای تولید اثر منحصر به فرد و یا نمایشگاه مکرر آثارش نیز خارج از سنت هنری بود. به سبک فوویسم، مارسل سه یا چهار سال پس از مرگ جنبش فوویست، بهترین کارهای اولیه خود را نقاشی کرد. پرتره پدر هنرمند نمونه قابل توجهی است.

فقط در سال 1911 شروع به نقاشی کرد، به گونه ای که اثری از کوبیسم را نشان می داد. بهترین دوست او گیلوم آپولینر شاعر از طرفداران سرسخت کوبیسم و ​​هر چیز آوانگارد در هنر بود. یکی دیگر از دوستان نزدیک Duchamp فرانسیس پیکابیا بود، او یک ارتدکس با سبک امپرسیونیسم بود و در سال 1909 نیاز به تغییر کامل را احساس کرد.

دوشان این احساس را داشت که کوبیسم بسیار منظم، بسیار ایستا و همچنین “کسل کننده” است. هر دو آنها مستقیماً از “مفهوم گرایی” به یک بیان “غیرعینی” حرکت معنا می شدند. آنها در آنجا با سبک های “آینده نگری” و “انتزاع گرایی” آشنا شدند که البته آنها را فقط به نام می شناختند.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

در یک نمایشگاه در سال 1911، دوشان پرتره (Dulcinea) که از یک سری شبح تقریباً تک رنگ و روی هم قرار گرفته بود، را به نمایش گذاشت. در این کنار هم قرار گرفتن مراحل پی در پی حرکت یک بدن واحد، ایده Nude Descending a Staircase ظاهر می شود. تفاوت اصلی بین این دو اثر این است که در اثر قبلی می توان شباهت های کانگورو مانند را تشخیص داد. از طرف دیگر برهنگی، هیچ پرتره برهنه ای وجود ندارد بلکه فقط یک ماشین نزولی است، یک اثر غیرعینی و تقریباً سینمایی که کاملاً در نقاشی جدید بود.

هنگامی که برهنه در فوریه 1912 به بیست و هشتمین سالن مستقلین آورده شد، کمیته متشکل از دوستان خانواده دوشان، از آویختن نقاشی امتناع کردند. این مردان فقط سبک کوبیسم را می شناختند، با این وجود قادر به پذیرش دید جدید نبودند. یک سال بعد در نمایشگاه آرموری در شهر نیویورک، این تابلو دوباره از میان صدها نفر که به همان اندازه برای مردم تکان دهنده بود، جدا شد.

هر چه بود در نهایت باعث شد تا این کار در پاریس بسیار رسوا کننده شود و در نیویورک به یک موفقیت چشمگیر دست یابد، دوشان در 25 سالگی نقاشی را متوقف کرد. اعتقاد رایج این بود که دوشان در کار خود ابعادی کنایه وار، تقریباً تمسخر آمیز از نقاشی وجود داشت و این چیزی بیش از جنبه هر کسی بود که تحمل کند و اعتقاد او به نقاشی را از بین می برد.

این عنوان به تنهایی یک شوخی بود که مورد انتقاد واقع شد. حتی کوبیست ها تمام تلاش خود را برای چاپلوسی انجام دادند، اما به نظر می رسید تنها انگیزه دوشان تحریک است.

خداحافظ نقاشی

در سال 1912 پس از برهنه، دوشان چند نقاشی دیگر نیز انجام داد. برخی از این آثار به ویژه Le Passage de la Vierge à la Mariée و Mariée که هر دو در مونیخ انجام شده اند، از بهترین آثار آن دوره هستند. باز هم آنها نه کوبیست بودند، نه آینده گرا بودند و نه انتزاعی، اما آنها دیدگاه ویژه دوشان را درباره بدنی که در اصلی ترین انگیزه های آن ادراک می شد، بیان می کردند.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

هیچ تردیدی وجود نداشت که به عنوان یک نقاش، دوشان در ردیف با استعدادترین ها قرار دارد. چیزی که او نداشت ایمان به خود هنر بود و او سعی کرد ارزش های زیبایی شناختی را در دنیای جدید خود جایگزین روشنفکری تهاجمی در مقابل جهان به اصطلاح عقل سلیم کند.

در اوایل سال 1913 او مطالعه برای یک قطعه کاملا ناجور را آغاز کرد: عروس برهنه توسط دانشجویان حتی (شیشه بزرگ). به خاطر آن، او کاملاً آنچه را که او هنر شبکیه می خواند، انکار کرد و روش های هندسی طراحی صنعتی را در پیش گرفت. این مانند طرح ماشین بود، اگرچه نمادی بود که ایده های او درباره زن، مرد و همچنین عشق را نیز در بر می گرفت.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

شیشه بزرگ همانند برهنه در بین آثار نقاشی مدرن بی نظیر بود. بین سال های 1913 و 1923 دوشان تقریباً به طور انحصاری روی مطالعات مقدماتی و نقاشی واقعی تصویر کار می کرد. خداحافظی او با نقاشی به هیچ وجه خداحافظی برای کار نبود.

در این دوره یک نبوغ او را به سمت کشف اهمیت زیادی در هنر معاصر، اصطلاحاً آماده، سوق داد. در سال 1913 وی چرخ دوچرخه را تولید کرد که به سادگی یک چرخ دوچرخه معمولی بود. در سال 1914 داروخانه شامل یک چاپ تجاری از یک چشم انداز زمستانی بود که وی دو رقم کوچک را یادآور بطری های داروسازان به آن اضافه کرد. نزدیک به 40 سال بود که قبل از درک ارزش های مثبت، جنون قبل از حرکتی مضحک در برابر اهمیت بیش از حد به آثار هنری تلقی می شد. با هنرهای آماده، هنر معاصر به خودی خود به آمیزه ای از خلقت و انتقاد تبدیل شد.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد، دوشان که از خدمت سربازی معاف بود، تقریباً در انزوای کامل به سر می برد و کار می کرد. وی فرانسه را به مقصد ایالات متحده ترک کرد، جایی که از طریق Armory Show دوست شده بود. هنگامی که در ژوئن 1915 به نیویورک رسید، خبرنگاران از او به عنوان یک مرد مشهور استقبال کردند. استقبال گرم Duchamp از محافل روشنفکری نیز باعث افزایش روحیه اش شد.

شاعر و مجموعه دار ثروتمند والتر آرنزبرگ استودیویی را برای او در خانه خودش ترتیب داد، جایی که Duchamp  فوراً کار روی شیشه بزرگ را آغاز کرد. با توجه به پیشنهادات زیاد از گالری های هنری در سال 1918 وی شیشه بزرگ را که هنوز ناتمام مانده بود به والتر آرنسبرگ فروخت. او با پول حاصل از این نقاشی و نقاشی دیگر، آخرین بار، نه ماه را در بوینس آیرس گذراند و در آنجا از آتش بس و مرگ برادرش ریموند دوشان-ویلون و آپولینر با خبر شد.

در سال 1919 در پاریس با پیکابیا ماند و با اولین گروه دادا ارتباط برقرار کرد. این به مناسبت معروف ترین اثر او بود، عکسی از مونالیزا با سبیل. این عمل بیانگر تمسخر دادائیست ها نسبت به هنر گذشته بود که از نظر آنها بخشی از بدنامی تمدنی بود که وحشت های جنگ تازه پایان یافته را ایجاد کرده بود.

مارسل دوشان (Marcel Duchamp)
مارسل دوشان

کارهای او تا این لحظه فقط ماشین های بالقوه بوده و وقت آن رسیده است که ماشین هایی واقعی، جایگزین شوند. اولین فیلم ها به اپتیک اختصاص داشتند و منجر به ساخت یک فیلم کوتاه با نام Anemic Cinema (1926) شدند. او با این محصولات، از جمله “سوابق گرامافون نوری” به عنوان نوعی مهندس آماتور عمل می کرد. با این حال متواضع بودن نتایج او راهی بود که می توانست بلند پروازهای صنعت را به سخره بگیرد. بقیه اوقات او شیفته بازی شطرنج بود، حتی در مسابقات بین المللی شرکت کرد و رساله ای در این باره در سال 1932 منتشر کرد.

گرچه دوشان با احتیاط از محافل هنری اجتناب می کرد، اما همچنان با گروه سورئالیست در پاریس، متشکل از بسیاری از دوستان سابق دادائیست خود، در تماس بود. هنگامی که در سال 1934 جعبه سبز را منتشر کرد، حاوی مجموعه ای از اسناد مربوط به شیشه بزرگ، شاعر سورئالیست، آندره برتون، اهمیت نقاشی را درک کرد و اولین مطالعه جامع در مورد دوشان را نوشت که در سال 1935 در مجله Minotaure پاریس منتشر شد.

از آن زمان به بعد ارتباط نزدیکتری بین سورئالیست ها و دوشان وجود داشت که به برتون کمک کرد تا از سال 1938 تا 1959 همه نمایشگاه های سوررئالیسم را ترتیب دهد. درست قبل از جنگ جهانی دوم او Boîte-en-valise خود را جمع کرد، یک چمدان شامل 68 مقیاس کوچک بازتولید آثار او. هنگامی که نازی ها فرانسه را اشغال کردند، وی در طی چندین سفر، مواد خود را از مرز عبور داد.

سرانجام او، آن را به شهر نیویورک برد و در آنجا به تعدادی از سورئالیست های تبعیدی از جمله برتون، ماکس ارنست و ایو تانگوی پیوست. وی در برگزاری نمایشگاه سورئالیست در شهر نیویورک در ماه اکتبر و نوامبر 1942 نقش مهمی داشت.

مارسل دوشان
مارسل دوشان

او برخلاف تبعیدی های دیگر، در آمریکا احساس می کرد در خانه است، جایی که دوستان زیادی دارد. در طول جنگ، نمایشگاه شیشه بزرگ در موزه هنرهای مدرن، شهر نیویورک به احیای شهرت او کمک کرد و یک شماره ویژه از مجله هنری View در سال 1945 به او اختصاص یافت. دو سال بعد او دوباره به پاریس می رود و در یک نمایشگاه سورئالیست به برتون کمک می کند، اما او بی درنگ به شهر نیویورک بازگشت و بیشتر زندگی مانده خود را در آنجا گذراند. وی پس از ازدواج با تینی ساتلر در سال 1954 بیش از هر زمان دیگری در دوران نیمه عمر زندگی کرد و به شطرنج قناعت کرد و با ایجاد روحیه ای برای او شی unexpected عجیب و غیرمنتظره ای را تولید کرد.

علاقه مندان اداره آثار برهنه اش مرکز گروه آرنزبرگ را به وجود آوردند. با این حال او نمی خواست همه کارها را به عنوان نقاش شروع کند. برای تأمین هزینه های خود، درس های فرانسه می داد. او به آرنزبرگ کمک کرد تا تعداد زیادی از کارهای خود را پیدا کند، از جمله برهنه. آنها یکی از ویژگی های مجموعه آرنزبرگ شدند که به موزه هنر فیلادلفیا واگذار شد.

مارسل دوشان
مارسل دوشان

دوشان علاوه بر شیشه بزرگ که هشت سال دیگر روی آن کار کرد تا اینکه در سال 1923 آن را رها کرد، فقط چند اثر دیگر را انجام داد. یکی اثری با عنوان چشمه بود که او را به اولین نمایشگاه جامعه هنرمندان مستقل در سال 1917 فرستاد. اگرچه وی یکی از بنیانگذاران این انجمن بود، اما او اخراج شد.

دوشان به آرنزبرگ و اچ پی کمک کرد، برای چاپ کتاب “مرد کور” که فقط دو شماره داشت و “رونگ و رنگ” که فقط یک شماره داشت. بعداً با هنرمندی به نام من ری، یک شماره از روزنامه نیویورک دادا را در سال 1921 منتشر کرد.

این زندگی قابل تأمل در حدود سال 1960 قطع شد، زمانی که نسل رو به رشد هنرمندان آمریکایی فهمیدند که دوشان پاسخ بسیاری از مشکلات آنها را یافته است و ناگهان ادای احترام از سراسر جهان به او رسید. نمایشگاه هایی از آثار گذشته Duchamp در آمریکا و اروپا ترتیب داده شد. ماکت های Duchamp که در مجوزهای محدود با اجازه او تولید می شدند، حیرت انگیزتر بود، اما بزرگترین و عجیب ترین هنوز در انتظار نبود.

پس از مرگ او در نولی، دوستانش شنیدند که او در 20 سال گذشته مخفیانه روی یک قطعه مهم به نام anttant donnés کار کرده است که اکنون در موزه هنر فیلادلفیا است و از طریق دو سوراخ کوچک در یک در چوبی سنگین، نمایی از معمای دوشان را ارائه می دهد.

میراث مارسل دوشان

مارسل دوشان به عنوان یک هنرمند و ضد هنرمند، یکی از روح های برجسته نقاشی قرن بیستم محسوب می شود. با این حال به استثنای Nude Descending a Staircase آثار او در بیشتر قسمت های زندگی خود توسط مردم نادیده گرفته شدند. تا سال 1960 فقط گروه های آوانگاردی چون سوررئالیست ها ادعا می کردند که وی از اهمیت برخوردار است، در حالی که برای محافل هنری “رسمی” و منتقدان پیچیده به نظر می رسید که او فقط یک فرد عجیب و غریب و چیزی ناکام است.

مارسل دوشان
مارسل دوشان

او بیش از 70 سال داشت که در ایالات متحده به عنوان استاد مخفی ظاهر شد که نگرش کاملاً جدید او نسبت به هنر و جامعه، به دور از منفی یا پوچ گرایی، راه را به سمت هنر پاپ و بسیاری دیگر هدایت کرده بود. او نه تنها هنرهای تجسمی را تغییر داد، بلکه ذهن هنرمند را نیز تغییر داد.

 دیگر آثار مهم مارسل دوشان (Marcel Duchamp)

امیدواریم از مطالعه این مقاله لذت برده باشید و در مقاله های بعدی با هنرمندان معروف و مشهور دیگر در سبک های متفاوت و مختلف با شما همراه خواهیم بود.

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پیمایش به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x