محرم در ادبیات فارسی / همراه با سنایی غزنوی (۱)
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی شاعر و عارف فارسیزبان قرن پنجم و ششم هجری است که در شهر غزنه دیده بهجهان گشود. وی از بزرگترین صوفیان و شاعران قصیدهگو و مثنویسرای زبان پارسی است.
سنایی غزنوی در کتاب حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه و در صفت کربلا و نسیم مشهد معظّم آورده است:
حبّذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
و آن تن سر بریده در گِل و خاک
وآن عزیزان به تیغ دلها چاک
وان تن سر به خاک غلطیده
تن بیسر بسی بد افتیده
وآن گزین همه جهان کشته
در گِل و خون تنش بیاغشته
وآن چنان ظالمان بد کردار
کرده بر ظلم خویشتن اصرار
حرمت دین و خاندان رسول
جمله برداشته ز جهل و فضول
تیغها لعلگون ز خون حسین
چه بود در جهان بتر زین شَین
تاج بر سر نهاده بدکردار
که از آن تاج خوبتر منشار
زخم شمشیر و نیزه و پیکان
بر سر نیزه سر به جای سنان
آل یاسین بداده یکسر جان
عاجز و خوار و بیکس و عطشان
کرده آل زیاد و شمر لعین
ابتدای چنین تبه در دین
مصطفی جامه جمله بدریده
علی از دیده خون بباریده
فاطمه روی را خراشیده
خون بباریده بیحد از دیده
حسن از زخم کرده سینه کبود
زینب از دیدهها برانده دو رود
شهربانوی پیر گشته حزین
علیاصغر آن دو رخ پر چین
عالمی بر جفا دلیر شده
روبه مرده شرزه شیر شده
کافرانی در اوّل پیگار
شده از زخم ذوالفقار فگار
همه را بر دل از علی صد داغ
شده یکسر قرین طاغی و باغ
کین دل بازخواسته ز حسین
شده قانع بدین شماتت و شَین
هر که بدگوی آن سگان باشد
دان که او شاه این جهان باشد
مجله اینترنتی تحلیلک