مداحی نه حرف میزنی خانوم بنی فاطمه
نه حرف میزنی خانوم نه حتی یه لبخندی
من هر بار میام پیشت تو چشماتو میبندی
از من رو نگیر محتاج نگاهته حیدر
میری از دست من آخر نگرانتم فاطمه
از من رو نگیر بچه هام کوچیکن زهرا
بری من چیکار کنم تنها نگرانتم فاطمه
زانوی غم همش بغل میگیرم
دختر عمو اگه بری میمیرم
زهرا خانوم خونه حیدر
پر از دلهره میشم شبایی که بی تابی
خبر دارم از حالت که تا صبح نمیخوابی
میترسم بری تنها بمونم نمیتونم
خیلی دلگیری میدونم نگرانتم فاطمه
میترسم بری دستات دیگه جونی نداره
کی مثه تو دوسم داره نگرانتم فاطمه
شبا تا صبح کنار تو میمونم
زیر چشات کبود شده میدونم
زهرا خانوم خونه حیدر
چیکار کردن این مردم نفسهات پر از خونِ
تو رو میزد و میبرد علی رو غریبونه
پیش چشم من آتیش روی چادرت افتاد
حیدر هم همون جا جون داد بمیرم برات فاطمه
پیش چشم من بازوهات کبود شد زهرا
خوشی منو نخواست این دنیا بمیرم برات فاطمه
محسنمو نشد ببینم خانوم
پیش چشام آب میشی آروم آروم
زهرا خانوم خونه حیدر
بیشتر بخوانید: مداحی الحمدلله که مادرمی مهدی رسولی
مجله اینترنتی تحلیلک