معرفی کتاب «ثروتمندترین مرد بابل»
درباره نویسنده
جورج ساموئل کلاسون George Samuel Clason نویسنده و سرمایهگذار آمریکایی در نوامبر ۱۸۷۴ در شهر لوئیزیانا متولد شد. او تحصیلاتش را در دانشگاه نبراسکا به پایان رساند و مدتی را نیز در ارتش خدمت کرد.
جورج ساموئل کلاسون موسس شرکت نقشهکشی کلاسون و نخستین ناشر کتاب «نقشه راهها در آمریکا» نیز بود.
اثر برجستهی این نویسنده ثروتمندترین مرد بابل است، با وجود اینکه حدود یک قرن از انتشار آن میگذرد همچنان در کشورهای مختلف تجدید چاپ میشود.
جورج ساموئل کلاسون در تاریخ ۷ آوریل سال ۱۹۷۵ درگذشت و در ایالات کالیفرنیا آمریکا به خاک سپرده شد.
از او آثار کمی به جا مانده که میتوان غیر از کتاب ثروتمندترین مرد بابل به «کار درست خود را پیدا کنید» Find Your Right Job و «پیش به سوی طلا» Gold Ahead اشاره کرد.
درباره کتاب
کتاب ثروتمندترین مرد بابل نوشتهی ساموئل کلاسون، مجموعه حکایتهایی است که چندان به هم مرتبط نیستند، ولی اصول ابتدایی برنامهریزی مالی را مطرح مینمایند.
این نوشتار، ابتدا در دهه ١٩٢۰ به شکل جزوه چاپ و در بانکها و دیگر موسسات مالی توزیع شد.
قصههای کلاسون، مجموعهای است به شکل دوران بابل باستان که همگی داستانی مشابه دارند: مرد ثروتمند دانایی که به مرد فقیر نادانی چگونگی سخت کارکردن، تنظیم بودجه، پسانداز و سرمایهگذاری عاقلانه را میآموزد.
هنگامیکه در دههی ۱۹۲۰ کتاب ثروتمندترین مرد بابل برای نخستین بار چاپ شد، ایالاتمتحده در دوران رونق پس از جنگ جهانی اول به سر میبرد که با حساسیت کلاسون مبنی بر مقتصدانه خرج کردن آنچنان همراستا نبود.
تقریبا یک قرن بعد، بیشتر نصایح کلاسون به طور شگفتانگیزی همچنان موضوعیت دارند.
جورج کلاسون در سراسر متن، تعدادی ترفند به کار میبرد تا اطلاعات را به شیوهای داستانی منتقل کند. یکی از ترفندها این است که تمام حکایات او به یکدیگر مرتبط بوده و بین نسلی هستند.
احتمالا جرج کلاسون با جملهی «اول به خودت پرداخت کن»، شگفتانگیزترین نصیحت امروزی را در کتاب ثروتمندترین مرد بابل بیان کرده است.
این شعار بدان معناست که پسانداز کردن حتی زمانی که در حال پرداخت بدهی و دیگر صورت حسابها هستید؛ اهمیت دارد.
توصیهی کلاسون حداقل ١۰% از کل درآمد را شامل میشود که هم راستای نصایح متخصصان امروزی است.
برشی از کتاب «ثروتمندترین مرد بابل»
جوانان تجربهای ندارند از اینرو، نمیتوانند درک کنند که قرض بیثمر مثل چاه عمیقی فرد را به سرعت به پایین میکشد و برای مدتی فرد بیهوده دست و پا میزند.
افسوس و پشیمانی جلوی روشنایی خورشید را میگیرد و روز را چون شب، تیره و تار میکند و شبهای آن غمانگیز و اندوهبار است؛ اما من با قرض کردن طلا مخالفتی ندارم.
من این کار را تشویق میکنم. فقط توصیهام این است که برای یک هدف معقول قرض گرفته شود.
من اولین موفقیت واقعی خودم را به عنوان یک تاجر با طلای قرض شده کسب کردم؛ اما وامدهنده در یک چنین موردی چه باید بکند؟
جوانی که کاملا ناامید است و کاری انجام نمیدهد…او مایوس است و هیچ تلاشی برای بازگرداندن وام انجام نمیدهد.
قلبم گواهی میدهد که عاقبت پدر این جوان از زمین و گلهی خود محروم میشود.
ردان جرأت کرد و گفت: تو نکات زیادی گفتی که من از آن استفاده کردم، اما من جواب سوالم را نگرفتم. من پنجاه سکهی طلایم را به شوهر خواهرم قرض بدهم یا نه؟ آنها تنها خویشاوندان من هستند.
خواهرت زن اصیلی است که من برای او احترام زیادی قائل هستم و اما در مورد شوهر خواهرت او باید بیاید از من پانصد سکه قرض بخواهد و بعد من باید از او بپرسم برای چه کاری میخواهد استفاده کند و اگر پاسخ دهد که میخواهد تاجر شود؛ تاجری مثل خودم و در کار جواهرات و اسباب و اثاثیه قیمتی معامله کند؛ من میگویم از تجارت چه میدانید؟
آیا میدانی که از کجا میتوانی جنسی را با قیمت پایین خرید کنی؟ آیا میدانی در کجا با قیمتی خوب میتوانی آن را به فروش برسانی؟ آیا او به این سئوالات جواب مثبت خواهد داد؟
ردان به اطمینان جواب داد: نه او نمیتواند. او بیشتر در ساختن نیزه یک وقتهایی هم در خرید کارگاه به من کمک میکند.
پس من باید به او بگویم که این اصلا تصمیم عاقلانهای نیست. یک تاجر باید اول راه و رسم تجارت را یاد بگیرد.
بلند پروازیها، هر چند هم که ارزشمند باشند، عملی نیستند و به آنها وام طلا داده نخواهد شد؛ اما فرض کنیم که او میگفت: بله من با تاجرهای زیادی کار کردهام، من میدانم که چطور باید به ازمیر سفر کرد و چگونه با قیمت پایین قالیچههای دستبافت خانمهای خانهدار را خرید کنم…
مجله اینترنتی تحلیلک