معرفی کتاب مدیر مدرسه نوشته جلال آل احمد
درباره نویسنده
جلال آل احمد نویسنده و مترجم معروف ایرانی، در سال ۱۳۰۲ در اسالم گیلان متولد شد. او روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.
آل احمد با حمایت از شعر نیمایی و شعر نو توانست این قالب شعری را در جامعهی ادبیات ایران جا بیاندازد. او ادامه دهندهی مسیر صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده در ادبیات معاصر ایران بود. جلال خدماتش را با تشکیل کانون نویسندگان ایران تکمیل کرد.
تاثیر جلال آل احمد در ادبیات معاصر ایران تا حدی بوده است که در سال ۱۳۸۷ اولین دورهی جایزهی ادبی جلال آل احمد برگزار شد. جایزهای که تا امروز گرانترین جایزهی ادبی ایران است.
تاثیر شخصیت جلال آنقدر گسترده است که شاعران زیادی در وصف او شعر سرودهاند. شاعرانی مانند «مهدی اخوان ثالث»، «احمد شاملو»، «حسین منزوی» و «سیمین بهبهانی».
از آثار برجا مانده او میتوان «دید و بازدید»، «از رنجی که می بریم»، «سه تار»، «زن زیادی»، «سرگذشت کندوها» و «نون والقلم» را نام برد.
معرفی کتاب مدیر مدرسه نوشته جلال آل احمد
درباره کتاب مدیر مدرسه
جلال آل احمد، کتاب مدیر مدرسه را با نثری ساده و عامیانه به عنوان اولین رمان صاحب سبک خود نگاشت. مدیر مدرسه داستان یک مدیر دبستان پسرانه است، درست از زمان دریافت حکم مدیریتش تا زمان استعفا.
راوی داستان که از آموزگاری به تنگ آمده است، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بیدردسر به مدیریِ دبستان رو میآورد، بی آنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت.
مدیر که خود را هیچکاره میداند و آمده تا گوشهای آرام در دفترش از گچ خوردن و بیهودگی کار آموزگاری خود را برهاند، با دشواریِ سرپرستیِ «یک ناظم و هفت معلم و دویست و سی و پنج شاگرد» روبرو میشود. پس همه توان خود را به کار میگیرد تا کمبودها و نارساییها را به گونهای سروسامان دهد؛ اما در این شرایط محیطی امکان اصلاح وجود ندارد و مدیر تصمیم میگیرد که استعفا دهد.
جلال در کتاب مدیر مدرسه نظام آموزشی پوسیده زمان خود را به زیبایی به سخره میگیرد و کاستیهای آن را بازگو می کند.
برشی از کتاب مدیر مدرسه جلال آل احمد
«از در که وارد شدم، سیگار دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همینطوری دنگم گرفته بود غد باشم. رییس فرهنگ که اجازه نشستن داد، نگاهش لحظهای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که مینوشت تمام کرد و میخواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم. حرفی نزدیم. رونویس را با کاغذهای ضمیمهاش زیر و رو کرد و بعد غبغب انداخت و آرام و مثلاً خالی از عصبانیت گفت: جا نداریم آقا. این که نمیشه! هر روز یک حکم میدن دست یکی و میفرستنش سراغ من… دیروز به آقای مدیر کل…
ناظم جوان رشیدی بود که بلند حرف میزد و به راحتی امر و نهی میکرد. بیا و برویی داشت و با دانشآموزان درشت روی هم ریخته بود که خودشان ترتیب کارها را میدادند و پیدا بود بود که به سر خر احتیاجی ندارند و بی مدیر هم میتوانند گلیم مدرسه را از آب بکشد. معلم کلاس چهار خیلی گنده بود و دوتای دیگه آدم حسابی. توی دفتر اولین چیزی که به چشم میآمد، از آنها که اگر در کوچه ببینی خیال میکنی مدیر کل است….»
«همهی جیره خورهای اداره بو برده بودند که مدیرم و لابد آنقدر ساده لوح بودند که فکر کنند روزی گذارشان به مدرسهی ما بیافتد. همان روز فهمیدم که از هر سه نفرشان یک نصف حقوقش را پیش خور کرده یا مساعده گرفته، یا قالی و سماور قسطی خریده و سفتهای داشته که باید از حقوقش کم بگذارند. حسابدار قبلی هم که زده بود به چاک و حسابها درهم شده بود. دنبال سفتهها میگشتند؛ به حسابدار قبلی فحش میدادند؛ التماس می کردند که این ماه را ندیده بگیرید و همه حق و حسابدان شده بودند و یکی که زودتر از نوبت پولش را میگرفت صدای همه در میآمد.
آن روز رعایت ادب چنان کلافهام کرد که پیه دو سه روز تاخیر حقوق را به تنم مالیدم. اما بدی کار این بود که در لیست حقوق مدرسه، بزرگترین رقم مال من بود. درست مثل بزرگترین گناه در نامهی اعمال. دو برابر فراش جدیدمان حقوق میگرفتم. از دیدن رقمهای مردنی حقوق دیگران چنان خجالت کشیدم که انگار مال آن ها را دزدیده بودم. دو ساعت تمام قدم زدم و همه را برخود مقدم داشتم. شاید کفارهای داده باشم.»
امیدواریم از خواندن کتاب مدیر مدرسه نوشته جلال آل احمد لذت ببرید.
بیشتر بخوانید
مجله اینترنتی تحلیلک