شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

وصف شنیدنی و تامل برانگیز استاد شهریار از سیزدهم فروردین و روز خاص سیزده بدر / یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم / تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم / تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز / من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

 

وصف شنیدنی و تامل برانگیز استاد شهریار از سیزدهم فروردین و روز خاص سیزده بدر

 

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل می خورم و چشم نظربازم جام

جرمم این است که صاحبدل و صاحب نظـرم

 

شعر سیزده بدر شهریار - سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر
شعر سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر

من که با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانی ست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که درآمد پـدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود

که ببازار تو کاری نگشود از هنرم

 

شعر من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم شهریار

سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم

تا بدیوار و درش تازه کنم عهـد قدیم

گاهـی از کوچه معشوقه خود می گذرم

 

استاد شهریار

 

مجله اینترنتی تحلیلک

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x