جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو / پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو / سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو / ور ازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

به مناسبت بزرگداشت حضرت مولانا آفریدگار عشق…

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو
من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

حضرت مولانا شاعری است که با سرودن اشعاری جاودانه، شعر و ادب فارسی را به کمال رسانده و عارفی است که با آثاری دلنشین، روشنی بخش فراز و نشیب زندگی است و تا قله سعادت رهنمون من و توست.

استاد محمدرضا شفیعی کدکنی معتقد است: “این آتش افروخته در بیشه اندیشه ها” در دو محور تفکر و احساس – که کم و بیش با هم سر سازگاری ندارند – به مرحله ای از تعالی و گستردگی شخصیت رسیده که به دشواری می توان دیگر بزرگان تاریخ ادب و فرهنگ بشری را در کنار او و با او سنجید.  معارف عُرفای ماقبل مولانا به خصوص سنایی و عطار نیشابوری نیز در شکل گیری اندیشه او تاثیر بسزایی داشته اند.

انسان از نگاه مولانا

انسان از نظر مولانا باید یک گم گشته داشته باشد که به قول خودش یافت می ‌نشود. انسان باید در پی یک موجودی باشد که در نگاه عادی و عرفی با اصول و قوانین متعارف یافت نشود. مولانا معتقد است سخت‌ترین جست‌وجو و باریک‌ترین جست‌وجو، جست‌وجوی انسان است.

انسان جستن با این همه انبوهی نفوس، سخت‌ترین جستجوهاست. هر چیزی، حتی نایاب‌ترین پدیده‌ها را آسان‌تر از انسان می‌توان جست.

گر به ظاهر آن پری پنهان بود
آدمی پنهان تر از پریان بود

ما احساس می‌کنیم که جن پنهان است، اما مولانا معتقد است که انسان از جن هم پنهان‌تر است و اسرار وجودش مخفی‌تر است.

حضرت حافظ هم گفته است:

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو
من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

از نظر مولانا انسان در نقطه‌ای ایستاده است که جان و جهان را احساس می‌کند و مرحله‌های گوناگونی را پیموده تا به درجه‌ای انسانی رسیده است که می تواند فراتر نیز برود و در همین راستا باید در جهان سیر و سلوک داشته باشد تا بتواند به بهترین شکل این مدارج را پشت سر بگذارد و به مرتبه قرب الهی نایل شود و در آن آرام گیرد.

شناخت مولانا می تواند در برخی موارد نیازهای جامعه امروزی را مرتفع کند. آشنایی مخاطب با ذهن و زبان این شاعر او را بی نیاز از هر غیر به جز خدا می کند. اندیشه دقیق و فضای طرب انگیز و شادی بخش از ویژگی های کلام مولوی به شمار می رود که می توان با الهام گیری از آن به آرامش روحی و جسمی رسید.

من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو
من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

پنجم جمادی الاخر سال ۶۷۲ ه. ق زندگی را بدرود گفت و در مقبره خانوادگی در کنار پدر در خاک آرمید و بر سر تربت او بارگاهی است که به “قبه خضراء” مشهور است.

WhatsApp Image 2019 10 18 at 7.04.13 PM

یکی  از زیباترین اشعار و دلنشین ترین سروده های حضرت عشق:

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور ازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم، نعره مزن، جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن های‌ نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری، جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه ست این دل اشارت می‌کرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می باش چنین، زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال
خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

 

مجله اینترنتی تحلیلک