نامه نگاری
برای تحلیل آثار یک هنرمند در هر تاریخ و جغرافیایی در نگاه اول مرجع تحلیلگران و مفسرین صرفا آثار آن هنرمند است.
این که در راستای نقد و تفسیر یک اثر هنری/ ادبی فقط مؤلفههای متنی آن اثر مورد توجه واقع شود نه تنها یک روش علمی بلکه بهترین روش علمی نیز بازنمایی میشود و هر گریزی به خارج از چارچوب متنی به منزلهی حرکتی است خلاف علم.
این چالش مهم که برای تحلیل و نقد متون و آثار هنری و ادبی چه عناصری اهمیت دارند دعوایی تاریخی و پیچیده است و هریک از مکاتب فکری کوشیدهاند حدود نقدها و بحثها در این حوزه را تعیین کنند.
به هر ترتیب توجه به تاریخ هنر و ادبیات برای بهدست دادن تصویری تا حد امکان کامل و جزئی از روزگار زیست هنرمندان و شاعران را نمیتوان مطالعهای بیاهمیت بحساب آورد.
اینگونه بررسیها البته محدود به وقایع سیاسی و اجتماعی دورههای تاریخی گوناگون نیست و گهگاه به زندگی شخصی هنرمندان نیز تعمیم داده میشود و مگر نوشتن زندگینامهی مشاهیر جز در این راستا صورت میگیرد؟
واضح است که هرچقدر فاصلهی زمانی زیست این مشاهیر از دورهی زیست ما بیشتر شود، کمیت و شاید کیفیت این اطلاعات (به سبب پراکندگی) کاهش پیدا میکند و در میان پژوهشگران مناقشهبرانگیزتر مینمایاند.
تاریخ، ادبیات، هنر
اهمیت جغرافیا، تاریخ و بافت اجتماعی و خانوادگی زندگی یک هنرمند جای هیچ کتمانی ندارد و روشن است که این مؤلفهها در شکلگیری باورها و رفتارهای هرفردی چه نقش مهمی ایفا میکنند.
برای روشنتر شدن نمای بحث ما ذکر سؤالاتی از این دست ضروری است که مثلا چرا شاهنامهی فردوسی توسط او و در خطهی خراسان سروده شده است؟
یا چرا دو تن از مهمترین شاعران تاریخ ادبیات ما یعنی سعدی و حافظ در شیراز ظهور کردهاند؟
یا چرا در دورهی حملهی مغول بیش از هر عصر دیگری توجه شاعران/ عارفان به مضامین صوفیانه جلب میشود؟
پاسخگویی به این سؤلات کلان متضمن توجه به بافتارهای تاریخی، سیاسی و جغرافیایی دورههای مختلف است و چنانچه اطلاعات دقیقتری از روند زندگی شخصی هرکدام از شاعران و نویسندگان مورد بحث ما نیز وجود داشته باشد پاسخ این پرسشها دقیقتر و جزئیتر خواهد بود.
جای تأکید و توجه است که هرگونه اطلاعات توسط منتقدان و اهل فن “تفسیر” میشود. به بیان بهتر اطلاعات به خودی خود فاقد اهمیت اند و آنچه به آنها اهمیت میبخشد عمل تفسیر است.
بحث ما دربارهی موضوع و محتوای این اطلاعات نبوده و محدود به کمیت این دادهها است که منطقا بر حجم تفاسیر نیز میافزاید.
چالش اصالت اطلاعات البته یکی از سنگبناهای سترگ علم تاریخ است و گزاف نیست اگر بگوییم مورخان صرفا مشغول جمعآوری و تحلیل همین اسناد هستند.
به هر روی این اسناد که در پرتو نقد ادبی در این جستار اهمیت دارند وقتی متعلق به دورهی نزدیکتری مثل دورهی مشروطه و بعد از آن باشند بیشتر اند و از این جهت بیشتر به کار تحلیل میآیند.
بدیهی است که اطلاعات ما از دورهی زندگی فرخی یزدی بیش از دورهی فرخی سیستانی است و این بیشتر بودن صرفا بخاطر فاصلهی زمانی کمی است که ما با عصر فرخی یزدی داریم و بس.
نامهها و آینهها
نامهها را میتوان در شمار یکی از همین سلسله اسناد مهم قلمداد کرد.
سنت نامهنگاری از کهنترین سنتهای فرهنگی است و تقریبا در هر تاریخ و جغرافیایی قابل ردیابی است.
فارغ از این مهم که قدیمیترین نامهها کدام اند و از چه کسی به چه کسی نوشته شدهاند باید در نظر داشت که این سنت هنوز هم وجود دارد و صرفا تغییر شکل داده است.
نامهها را میتوان انعکاس صادقانهای از باورها، دغدغهها و روحیات هر فرد به شمار آورد؛ خصوصا اگر فرد مورد بحث، شاعر یا نویسندهای مهم باشد.
درست در همین جاست که محتوا، مخاطب و تاریخ نگارش نامهها اهمیتی دوچندان مییابد و تطبیق تاریخ نگارش یک نامه با تاریخ سرودن یک شعر یا یک قصه میتواند منتقد را در تحلیل آن شعر یا قصه یاری دهد. دقیقا به همین دلیل که شاعر یا نویسنده، هم در شعرها و قصههاش و هم در خلال نامههای دوستانهاش توضیح میدهد که جهان را چگونه مینگرد و منتقد نیز در پی پاسخ دادن به همین گونه سؤالهاست.
________________________________________
و خوشا به حال منتقدی که آن داستان یا آن شعر را بررسی میکند که نسبتی با روزگاران “سندرم سر گشادگی نامهها” ندارد و صاف و ساده و صمیمی است.
*هر غزلم نامهایست، صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود، چون نرسد سوی دوست
سعدی
مجله اینترنتی تحلیلک