حکایت ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر
مردکی را چشم درد خاستپدید آمدن(۱). پیش بیطاردامپزشک(۲) رفت تا دوا کند. بیطار از آنچه در چشم چهارپایان می کند در چشم وی کشیددر چشم آن مالید(۳) و کور شد. حکومت پیش داور بردندبرای داوری به نزد قاضی رفتند(۴)؛ گفت: بر او هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی. مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آن که ناآزموده را کار بزرگ فرماید، با آن که ندامت برد، به نزدیک خردمندان به خفت رأی منسوب گردد.
ندهد هوشمند روشن رای
به فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگرچه بافنده ست
نبرندش به کارگاه حریر
معنی لغات و عبارت های دشوار
۱. پدید آمدن
۲. دامپزشک
۳. در چشم آن مالید
۴. برای داوری به نزد قاضی رفتند
بیشتر بخوانید:
- حکایت موذن مسجد سنجار
- حکایت نه هر سخن که برآید بگوید اهل شناخت
- حکایت جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت
مجله اینترنتی تحلیلک