مجله اینترنتی تحلیلک

جمعه/ 31 فروردین / 1403
Search
Close this search box.
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

شرح مراتب استاد صمدی آملی - مجلس نهم / نقش استاد در تطهیر قوه خیال: عقل در عالم دو نوع ادراک دارد: یا این‌که صُوَر موجودات مجرد عقلی را ادراک می‌کند که ما از آن‌ها به ملائکة الله تعبیر می کنیم، زیرا ملائکه موجودات عقلی هستند و در عالم وسیع‌ تری به نام عالم عقل یا عالم ملائکه متحقق اند. و یا این‌که معانی کلی عقلی را در ماورای عالم ادراک می کند.

این مطلب به مجلس نهم از شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. حضرت استاد در این مجلس به مبحث نقش استاد در تطهیر قوه خیال می پردازند.

شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

بسم الله الرحمن الرحیم

قوه خیال تجلّیگاه قوه عاقله در نفس

بحث به اینجا رسید که قوه خیال دستگاه عکس‌برداری نفس است. همان گونه که نفس انسان می‌تواند به واسطه قوه خیال از موجودات نشئه طبیعت عکس بگیرد، همین‌طور می‌تواند آن را به منزله آیینه‌ای در دست عقل قرار دهد تا حقائق ملکوت عالم را به تصویر کشاند. منتهی راه این عمل صحیح، همان طهارت قوه خیال است که باید صورت بگیرد.

عقل در عالم دو نوع ادراک دارد: یا این‌که صُوَر موجودات مجرد عقلی را ادراک می‌کند که ما از آن‌ها به ملائکه الله تعبیر می کنیم، زیرا ملائکه موجودات عقلی هستند و در عالم وسیع‌ تری به نام عالم عقل یا عالم ملائکه متحقق اند. و یا این‌که معانی کلی عقلی را در ماورای عالم ادراک می کند.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

قوه خیال محل ظهور عقل در نفس انسان است. قوه خیال به عقل رو می‌کند و آنچه را که عقل ادراک کرده بود در مرتبه ظاهر صورتگری می‌نماید. اگر قوه خیال تطهیر شود می تواند ادراکات قوه عاقله از ملائکه و موجودات عقلی دیگر را به صورت انسان تجلی دهد و یا این‌ که آن معانی کلی دریافت‌ شده‌ی عقلیه را به بهترین عبارت درآورد. به همین خاطر گاهی انسان در خواب می‌بیند که عبارت زیبایی نوشته و یا عبارت خوشی شنیده است. چه این‌ که اکنون اگر بخواهید آنچه را که در عقل دارید به‌‌ عنوان ادراک عقلیه برای دیگران اظهار کنید باید آن را به‌صورت شکلی درآورید و به دیگران بنمایانید و یا به صورت عبارتی درآورید و به دیگران نشان دهید. قوه خیال اگر تطهیر شود، آیینه تجلی عقل می‌گردد. منتهی اگر عقل ذوات نوریه را (ذات های مطهره عالم عقل را) ادراک کرده باشد، قوه خیال می‌تواند آن را به بهترین صورت که صورت انسان است تجلی دهد و اگر معانی کلیه باشد، می‌تواند آن را به زیباترین عبارت درآورد.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

نقش استاد در تطهیر قوه خیال
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

برای دریافت حقائق ملکوتی به بهترین شکل و برای جهت‌ دهی قوه خیال باید آن را به انسانی که استاد راه است سپرد. وقتی قوه خیال انسان در دست استاد تطهیر شد، از آن به بعد تمام حقائق ملکوت عالم را در قالب استادش مشاهده می‌کند. چه این‌ که این شاگرد لیاقت پیدا می‌کند تا خداوند حقائق ملکوتیه عالم را به شکل و قامت او برای استاد بنمایاند. اگر استاد شاگرد را در خواب ببیند معلوم می‌شود که حقائق ملکوتی به او روی آورده و اگر شاگرد استاد را در خواب ببیند باز هم معلوم می‌شود که در فیوضات الهی بر او باز شده است. در اینجا شاگرد باید دیده‌های خود اعم از خواب و صور تمثیلیه را به خدمت استادش عرضه دارد تا استاد به‌‌ عنوان معبّری آن‌ها را تعبیر کند.

مراد از تعبیر عبور دادن است و استاد او را از آن اشکال به ماورای طبیعت می‌برد. مثلاً به او می‌گوید: “این خواب نشان می‌دهد که تو به دنبال تحصیل علم هستی و به زودی ان‌شاءالله حقائق علمی بر تو روی خواهد آورد” و اگر قوه عاقله‌ی این شخص که در نزد استاد است معانی علمیه را در ملکوت عالم شکار کرده باشد قوه خیال او آن معانی را به‌ صورت کلمات و عبارات استادش تحویل او می دهد که تمام معیار او استاد می‌شود و در خواب و بیداری با استاد خواهد بود. حال به روایتی که در این زمینه وجود دارد توجه کنید.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

حضرت امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام می‌فرماید: “تمام چیزهایی که در عالم عائد من شده است از کانال وجودی پیامبر بوده است”. همین‌طور پیامبر در این زمینه می‌فرماید: “من آنچه را که در معراج کسب کردم همه به شکل علی بود” یعنی در شب معراج تمام حقائق ملک و ملکوت را در قالب جناب امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام دیده‌ام. اگر موسی علیه السلام را دیده‌ام به شکل علی دیده‌ام. اگر عیسی علیه السلام را زیارت کرده‌ام و همچنین اگر تمام انبیا علیهم‌السلام برای من صف کشیده بودند همه به صورت علی برای من صف بسته بودند.

در بین اشکالی که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم با آن‌ها مأنوس است، نزدیک‌ ترین شکل و بافت و هیکلی که به ایشان نزدیک است و حشر دارد، صورت ظاهری علی علیه‌السلام است و لذا پیامبر هرچه را که در شب معراج مشاهده می‌کند به شکل علی می‌بیند. رابطه بین استاد و شاگرد باید آن‌ قدر تنگاتنگ باشد که تمام کانال وجودی استاد را شاگرد و تمام صفحه جان شاگرد را استاد پر کند. شاگرد باید آن‌ چنان در استاد فانی شود که تمام شبانه‌ روز فکر و ذکر او را استاد پر کند. راه می رود به نور استاد راه برود، حرف می‌زند به نور استاد حرف بزند، می‌بیند با نور استاد ببیند، می‌شنود با نور استاد بشنود و همچنین اگه در اگر در پیشگاه استاد زانوی ادب زده و خود را تحویل داده است، هیچ‌گاه نباید مستقیم از خدا چیزی بخواهد، زیرا این‌ گونه بودن خلاف ادب است. به حضرت حق عرضه دارد: ” ای پروردگار من! استادی را به من عطا داشتی که واسطه فیض من است. از تو می‌خواهم آنچه را برای من مقرر داشتی تا به‌‌ عنوان برکات و نعم بر من روا داری ابتدا به استادم بدهی و اگر صلاح بود بعد از آن از ناحیه او به من عطا کنی و اگر صلاح نبود به من ندهی ”

نقش استاد در تطهیر قوه خیال
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

اگر شاگردی این‌چنین در استاد فانی شد قوه خیال او هرچه را که می‌گیرد از کانال وجودی استاد می‌گیرد. امکان ندارد جناب امیرالمؤمنین در پیشگاه حق چیزی را طلب کند که آن چیز را جناب رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نداشته باشند. پس شاگرد هر چه را طلب می‌کند از کانال استاد طلب می‌کند، و این موجب جاری شدن برکات و فیوضات الهی در شاگرد می شود. زیرا ممکن است آن هنگام که شاگرد مستقیماً از خدا چیزی می‌گیرد لیاقت ادراک فیض را نداشته باشد اینجاست که استاد باید به‌‌ عنوان مجرای فیض او صفحه‌ی جان شاگرد را بررسی کند و آنچه را که لایق اوست به او بدهد زیرا استاد هرگز دست امساک و بخل ندارد و مظهر جود حق است. لذا شاگرد باید از کانال وجودی استاد طلب کند.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

امسال توفیقی بود که در نجف‌آباد به محضر یکی از اولیاء الهی مشرف شدم. مردی است که هم به دانشگاه رفته و دکترا دارد و هم به حوزه رفته و تا سر حد اجتهاد درس خوانده است. و نیز بیش از پانزده سال در محضر حضرت آقا بوده است. در آن‌جا جمله‌ای به من گفت که بسیار مرا متحول کرد. فرمود: “ما شبانه‌روز با نور آقا راه می‌رویم و با نور ایشان است که می‌خوابیم و حرف می‌زنیم. اگر به باغ می‌رویم با ایشان هستیم”

نقش استاد در تطهیر قوه خیال
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

باغی دارد که از صبح تا ظهر در آن کارگری می‌کند و عرق می‌ریزد و با دسترنج خود روزی کسب می‌کند. در حالی‌ که پیرمرد هفتاد ساله‌ای است، هنگام ظهر بر دوچرخه‌ای سوار می‌شود و از باغش به منزل می‌آید. وضو می‌گیرد و عبایی بر دوش می‌گذارد و عرق چینی بر سر، در مسجد محل جلوی مردم نماز می‌گزارد. غروب بعد از نماز مغرب و عشا برای آن‌ها کلاس دارد و حرف می‌زند. وقتی وارد مسجد و مردم آن‌جا می‌شوید می‌بینید که نماز خواندنشان براساس دستورات است. بسیاری از پیران و جوانان از او دستورالعمل می‌گیرند و همه با برنامه‌ریزی پیش می‌روند. هم خود اهل کار و تحصیل است و هم شاگردانش. شاگردانش یا بزّاز هستند یا بقال، یا کشاورزند یا کارگر و کاسب، یا معلّمند یا دانشجو و طلبه و خلاصه این‌ که همه گونه افراد در میان شاگردانش هستند.

تمام این شاگردان صبح وقتی می‌خواهند از منزل بیرون بیایند، با وضو هستند باید نوزده بار “بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم” بگویند. برای خود ذکر و دستور دارند. نحوه اذان گفتن و نماز خواندن آن‌ها با اذکار مستحبی اش، مخصوص است.

بعد ایشان می‌فرمود: “من به سفر مشهد رفته بودم وقتی به زیارت حضرت امام ثامن‌الحجج علیه‌السلام مشرف شدم عرض کردم: آقا من از راه دوری آمده‌ام و از شما عیدی می‌خواهم اما می‌خواهم عیدی من را به من ندهی، به آقایم بدهی و اگر ایشان صلاح دانستند به من بدهند از سفر مشهد برگشتم و به قم آمدم دیدم هدیه‌ای که می‌بایست از ناحیه امام رضا علیه‌السلام به من برسد از طریق حضرت آقا به من رسید و ایشان فرمودند: این هدیه را به ما داده‌اند، ما نیز به شما می‌دهیم” و این تطهیر قوه خیال است.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

بین شاگرد و استاد آن‌ چنان رابطه روحی و قلبی وجود دارد که اگر استاد مریض شود شاگرد نیز مریض می شود، اگر دندان استاد که در شرق عالم است درد بگیرد دندان شاگرد نیز در غرب عالم به درد می‌آید. اگر نظام عالم مزاج استاد را به هم بزند مزاج شاگرد هم به هم می‌خورد و بالعکس.

می‌‌توان گفت استاد به‌ منزله قلب می‌شود و شاگرد به منزله بدن. اگر بدن ضربه ببیند قلب ناراحت می‌شود و اگر قلب در عذاب باشد بدن نیز صدمه می‌بیند. به طور کلی تاثیر متقابلی بین این دو قوه خیال برقرار می شود.

در آن وقت رابطه بین استاد و شاگرد به گونه‌ای کار را تنظیم می‌کند که استاد “اصل” می‌شود و شاگرد “فرع”. بدین ترتیب هرچه را که می‌خواهند از کانال وجودی همدیگر می گیرند. آن‌ها که اهل کارند از این طریق به حقایق دست می‌یابند.

رابطه بین سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب و فرزندانش نیز رابطه استاد و شاگردی بوده است. لذا تمام شاگردان در کربلا قدم به قدم فیض را از ناحیه امام حسین علیه السلام طلب می‌کردند.

هیچ شاگردی در حین احتضار و شهادتش مستقیماً با خدا گفتگو نمی‌کرد. همه اول حسین را صدا می‌زدند و او نیز آن‌ طور که خود با خدا در ارتباط است رابطه آنان را تنظیم می‌کرد و فیض را از حق می‌گرفت و در دامن خود به ایشان عطا می نمود. این است که همه دوست دارند روی دامن استاد جان دهند و این رابطه بین استاد و شاگردی در کربلا محفوظ مانده است که ما باید در قضیه کربلا بیشتر این بخش‌ها را بیاموزیم.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

احادیث برزخیه

اگر قوه خیال شخص تطهیر شد، در خواب صورت‌های خوش و عبارات شیرینی خواهد دید که از این عبارات تعبیر به احادیث برزخیه می‌کنند.

تمام حقایق نظام عالم در قوه خیال جناب رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به‌صورت قرآن متمثّل شد، همان گونه که تمام حقایق ماورای نظام طبیعت که ملائکه الله اند در قوه خیال ایشان به شکل علی علیه‌السلام درآمد.

نظام عالم دارای حقایقی است که می‌‌توان آن‌ها را به‌ صورت معانی کلیه مشاهده کرد. اگر بخواهیم این معانی را در نشئه طبیعت تنزل دهیم باید آن را به‌صورت کتاب یا عبارتی درآوریم.

قوه خیال تطهیر شده رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز به قوه عقلانی آن حضرت رو کرد و آن معانی کلی مرسَل ماورای طبیعت دریافته‌ی از اسرار عالم را به صورت عبارات قرآن کریم تنظیم نمود و در مقام تبلیغ برای دیگران نقل فرمود، لذا قرآن یک کتاب جدای از انسان نیست.

قرآن تمثلی است از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نسبت به تمام اسرار عالم که به بهترین عبارات درآمده است. به تعبیر دیگر؛ قرآن حدیث برزخی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است.

حال اگر کسی در خواب دید که قرآن می‌خواند معلوم می‌شود به او نیز چیزی از حقایق ملکوت عطا کرده‌اند و حقایق و معانی کلی عالم عقل همان گونه که بر پیامبر تنزل کرد، از ناحیه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بر ایشان نیز تنزل پیدا کرده است. زیرا درست است که قرآن به معنای اَتَمّ آن بر پیامبر نازل شده است، اما من و شما نیز برای این‌که بالا برویم باید قرآن را در خود نازل کنیم.

اگر ما هم قوی شویم و ازنظر ایمان و عقیده بالا برویم ان‌شاءالله در خواب یا بیداری خواهیم دید که قرآن را بر ما نیز نازل می کنند. خداوند سبحان می‌فرماید: “انا انزلناه فی لیلهالقدر” یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. قوه خیال تطهیر شده را به یک معنی لیلهالقدر می‌نامند. اگر قوه خیال تطهیر شود لیلهالقدر می‌گردد و قرآن در آن نازل می‌شود و حقایق نظام عالم خود را نشان می دهند. البته باتوجه به این نکته که قوه خیال همه افراد جداول خیال مطلق رسول‌الله اند. فافهم!

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

نقش استاد در تطهیر قوه خیال
نقش استاد در تطهیر قوه خیال

حضرت آقا نیز در دیوان خود ترجیع‌ بندی دارند که به مانند تنزل حقایق قرآنی است. در صفحه ۲۲۵ دیوان آمده است:

در شبی حال بود و بیداری
گریه بود و حضور و اذکاری

در خجسته سحرگه آن شب
از سرا آمدم برون باری

سر به بالا نموده‌ام ناگاه
متحیر ز صنعت باری

لشکر بی‌شمار استاره
ماه می‌کردشان علمداری

دیده‌ام کهکشان بر ساوش
حامل رأس غول غدّاری

بعد می‌فرمایند که به ستارگان نگریستم و چینش آن‌ها را نیز به شعر در آوردم. تا به اینجا می‌رسند که:

همه جا لشکری و چالاکی
همه خونریز روز پیکاری

همه با نظم خاص و ترتیبی
همه در حدّ خاص و معیاری

همه صف بسته و کمر بسته
همه در حالت خبر داری

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

تمام نظام عالم را به یک لشکر آماده در دست فرمانده نظام هستی تشبیه کرده‌اند. همه در پیشگاه حق آماده‌اند که: “ولله جنود السموات والارض” تا فرمانده چه طلب کند.

متحد رو به جانب واحد
متفق هر یکی پی کاری

من درویش ره‌نشین گدا
به نظاره ستاده بسیاری

آن‌ها از بالا به من نگاه می‌ کنند و من از پایین به آن‌ها. ستاده یعنی ایستاده.

تا که شد دیدگانم از دیدن
دیده نا امید بیماری

اگر بیماری از بهبودی خود نا امید گردد به نحوی دیدنش می گویند: “دیده ناامید بیماری” می‌فرماید: که از بس به آسمان‌ها نگاه می‌کردم و می‌دیدم که همه اسراری دارند و من از آن‌ها غافل هستم، از آن‌ها خجالت می‌کشیدم و همانند یک بیماری که از خود مأیوس شده، فقط به آن‌ها نگاه می‌کردم.

گفتم ای پاک آفریننده
هست شاهی تو را سزاواری

پادشاهی حق توست. تویی که آسمان ها را نظم دادی. تویی که ستارگان را تنظیم کرده ای. تویی که به آن‌ها عظمت داده‌ای.

دل ندارد هر آن که این درگاه
شب ندارد حضور و بیداری

مگر می شود شب بر انسان بگذرد و او اهل حضور و بیداری نباشد؟! در ادامه می‌فرمایند:

پس از آن رو به سوی خانه شدم
به مصلای خود روانه شدم

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

من انسان هستم. تمام موجودات عالم را در پیشگاه الهی دیدم که مشغول قیام و رکوع و سجود بودند. یا ایستاده بودند و ذاکر، یا کمر خم کرده بودند و راکع و یا سر به زمین گذاشته بودند و ساجد. پس چرا من بیکار باشم؟

همچو مرغ گرسنه و تشنه
پی تحصیل آب و دانه شدم

مراد از این آب و دانه همان حقایق ملکوتی است که باید انسان در شب بگیرد.

در حضور یگانه معشوقم
عاشقانه سر دوگانه* شدم

گاه اندر رکوع و گاه سجود
از سر شوق عاشقانه شدم

آتش عشق آن‌چنانم کرد
سر و پا آتش و زبانه شدم

باز در التهاب آمد دل
همچو کودک پی بهانه شدم

کاش در آن زمان بی‌تابی
واصل ملک جاودانه شدم

* نمازهای دو رکعتی را “دوگانه” می‌گویند.

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

ای کاش از آن حالتم برنمی‌گشتم. عزیز من آن حال اگر دست دهد بسیار شیرین است. نفرمایید که چرا بزرگان این حرف‌ها را به ما می‌زنند اگر قرار بود از حقائق ملکوتی به ما خبر ندهند خود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اولی و احق بود. این حقائق برای کسانی است که مشتاق علم و تحصیل اند و دوست دارند به ملکوت عالم دست یابند.

این بیان باعث تهییج آن‌ها می‌شود که اگر کسی گفت: من این‌ها را قبول ندارم. کی رفته و دیده است؟

در جواب بفرمایند:

ما رفته‌ایم و دیده‌ایم. شما نیز بیایید و دستتان را به ما بدهید تا بالایتان ببریم.

بنده خدایی آمد به خدمت مرحوم جناب آقای محمد حسن الهی و گفت:

این حرف‌هایی که شما می‌فرمایید، چه کسی رفته و آن‌ها را دیده است؟ ما که خبر نداریم، پس اصلاً واقعیت ندارد.

ایشان فرمودند: “تو یک هفته‌ای دستت را به اخلاص به من بده تا به تو بگویم چه خبر است.” رند دیگری گفت: به آن آقا گفتم: “یک هفته نه، اگر راست می‌گویی تو یک شب دستت را به من بده تا برایت بگویم چه خبر است” اما حیف که نمی‌رویم و دست به آن‌ها نمی‌دهیم.

وجد آمد چنان که پنداری
مست چنگ و می و چغانه شدم

بند بگسسته و ز قفس رسته
پر زنان سوی آشیانه شدم

“الهی درویشان بی سر و پایت در کنج خلوت، بی‌رنج پا سیر آفاق عوالم کنند که دولتمندان را گامی میسر نیست”

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

حضرتشان در ابیات طبری فرموده اند:

نصف شو که پرسمه گیرمه وضو خومّه نماز
کمّه چی پروازها با اینکه بی‌ پر هسّمه

(یعنی نصف شب که برمی‌خیزم وضو می‌گیرم و نماز می‌خوانم و بسیار پروازها می‌کنم با اینکه بی‌پر هستم)

ماشین‌ها، هواپیماها، آپولو ها، همه و همه در پیشگاه یک انسان کامل طی الارض کنند، سر به رکوع و سجود می‌گیرند.

سوره انبیا به پیش آمد
غرق نورش در آن میان شدم

و این یکی دیگر از صور برزخی انسان است که به واسطه تطهیر قوه خیال و فکر کردن در نظام هستی پیش می آید.

پرتوی از جمال جانان را
من بی‌پا و سر نشانه شدم

رو به اقلیم عشق آورده‌ام
و ز همه روی بر کرانه شدم

چون به سلطان عشق رو کردم
مترنّم به این ترانه شدم

همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

تا آن هنگام که در نشئه طبیعت هستی در کثرات به سر می‌بری می‌بینی که همه می گویند:

همه یارست و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

و وقتی هم که به ماوراء طبیعت می‌روی باز می‌بینی که حرف همین یک کلمه است.

پس دم گرگ آشکارا شد
تا سپید و سیاه پیدا شد

“دم گرگ” به همان روشنایی قبل از اذان صبح می گویند که به صبح کاذب نیز معروف است.

از نسیم صبای عیسی دم
مرده‌ها دسته‌ دسته احیا شد

یا به‌ صورش دمید اسرافیل
رستخیز بزرگ برپا شد

و صبحگاه مردم از خواب بیدار می شوند. همه ما به این فکریم که چه زمانی قیامت برپا می‌شود و مردم به اشکال مختلف درمی‌آیند و حال این‌ که هر روز صبح مردم قیامت دارند آن هنگام که از خواب برمی‌خیزند.

از نهیبش به لرزه از یکسو
همه اشجار باغ و صحرا شد

منظور حضرت آقا از “نهیبش”نهیب باد صبا” است. باد صبا بادی است که از شرق می‌وزد و در اصطلاح شاعران آن فیضی است که از ملکوت عالم به انسان روی می آورد.

کاندر آن حال بوالعجب گفتی
کآیت زُلزِلَت هویدا شد

به هنگام اذان صبح گویا زمین به لرزه درمی‌آید و همگان را از خواب بیدار می‌کند تا آن‌ها به سمت کار و بازار و مزرعه و تحصیل خود حرکت کنند.

سوی دیگر هم از طیور و وحوش
پر ز آوازه و پر ز غوغا شد

الوحوش حشرت تکویر
همچو و الشمس و ضحی ها شد

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

تمام حیوانات نیز بعد از خواب برخاستند. و باید دانست که اگر انسان از شب تا به صبح بخوابد و بعد از طلوع آفتاب بیدار شود و هیچ نداند که در عالم چه گذشته است، او هم حیوانی بیش نیست.

دو مؤذن اذان می‌گفتند
کز فصول اذان دل از جا شد

آن به بالای مأذنه گویا
وین به صحن سرای خوانا شد

وقتی‌ که صبح می‌شود دو اذان گفته می‌شود: یکی آقای مؤذن است که در بالای مأذنه اذان می‌گوید و دیگری هم خروس است که در لانه‌اش اذان می‌گوید.

و عجب از حیوان است که وقت اذان صبح را می‌داند و در شب در لانه تاریک خود اصلاً صدا در نمی‌دهد، اما همین که وقت نماز صبح می‌رسد، او نیز شروع به خواندن می کند.

آن به تکبیر گفتن و تهلیل
بهر اعلام خلق بالا شد

وین به سبّوح گفتن و قدّوس
با طیور دگر هم‌ آوا شد

ذکر خروس یا “سبّوح، یا قدّوس” است و هر صبح این ذکر را سر می دهد.

نی مؤذن فقط به ذکرش بود
نی خروش از خروس تنها بود

غلغله در عوالم امکان
از سر عقل تا هیولا شد

هر یکی از کمال توحیدش
با زبان فصیح گویا شد

همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

پس شده رایت ظفر پیدا
از طلوع طلایه بیضا

رایتی نوع لاله حمرا
رایتی جنس لؤلؤ لالا

چون دم گرگ گشت نامرئی
بعد چندی ز منظر و مرئی

سر برون کرد از کنام افق
آتشین آهوی فلک پیما

طلعت حور را یکی مظهر
آیت نور را یکی مجلی

ید بیضای هور تا بگرفت
پرده تیره از رخ غبرا

آشکارا قیام بنموده
یوم تبلی السرائر اشیا

نقش استاد در تطهیر قوه خیال

خورشید را حور و تاریکی را غبرا گویند. شب، تاریکی را بر روی زمین می‌گستراند و صبح، خورشید از افق بیرون می‌آید و این پرده تاریک غبرا را از روی زمین برمی‌دارد. قبل از این قیام، تمام حیوانات بیدار می‌شوند جز دسته‌ای که به ظاهر انسان هستند و در باطن از هر حیوانی پست ترند. آن‌ها صبر می‌کنند تا خورشید طلوع کند، آنگاه از خواب بر می‌خیزند. لذا در روایات آمده که تمام حیوانات قبل از اذان صبح بیدار هستند جز سگ. آن هم چون از شب تا صبح مشغول نگهبانی است نزدیکی‌های صبح خوابش می‌برد.

ما تراه بهذه النشأه
فهو ظلّ داره الاخری

اگر می‌خواهی بدانی که قیامت کبری یعنی چه؟ شب را تا به صبح بیدار باش. قبل اذان صبح می‌بینی که یک قیامت برپا می شود. بعد از اذان صبح، قیامت نمازگزاران برپا می‌شود. و هنگام طلوع خورشید قیامت عده‌ای را می‌بینی که تازه بیدار شده‌اند.

دلبری ها نمود از یک سو
دامن ارغوانی صحرا

گردن افراشت هم ز سوی دگر
قامت زعفرانی کوها

دست داود باد پوشانید
زره سیم خام بر دریا

کل ما لا یری و ما یبصر
فیه آیات ربّه الکبری

هر چه را نگاه می‌کنی همه دلیل حق هستند تا می آیند به اینجا و باز می‌فرمایند:

همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

آری حتی آن شخص بی نمازی هم که وقت طلوع خورشید برخاسته و اکنون به دنبال غذایش می رود را یافته ام که:

همه یار است و نیست غیر از یار
واحدی جلوه کرد و شد بسیار

 

و الحمدلله رب‌ العالمین

مطالعه مجلس هشتم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی 

مطالعه مجلس دهم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x