این مطلب به مجلس یازدهم از شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی اختصاص دارد. حضرت استاد در این مجلس به مبحث نقش طهارت در افزایش رزق و روزی می پردازند.
شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
«بسم الله الرحمن الرحیم»
طهارت موجب فزونی رزق می شود
طهارت انسان در هر دو بخش ظاهری و باطنی آن موجب افزایش رزق است. اگر طهارت ظاهری باشد بر رزق ظاهری افزوده می شود و اگر طهارت باطنی باشد بر رزق باطنی افزوده می گردد. منتهی باید به نکته ای در بحث رزق توجه کرد و آن اینکه در اصطلاح عامه، آن مقدار از امور مادی که صرف خرج ظاهری بدن انسان می گردد که مورد نیاز اوست و کم و زیادی ندارد، تعبیر به رزق می کنند. زیرا باید حساب رزق و روزی را از حساب مال و مال داری جدا دانست، چون اگر انسانی کمتر از نیاز ظاهری خود مال به دست آورد و یا بیشتر از نیاز خود مال جمع آوری کند آن مقدار دیگر رزق او نخواهد بود، مگر اینکه انسانها رزقِ از بالا آمده را از هم راهزنی کنند.
اگر رزق ظاهری افزوده گردد معلوم می شود که خرج ظاهری شخص هم افزوده می شود و به همراه آن دست بخشش او نیز نسبت به غیر بالا می رود، در این صورت او علاوه بر اینکه خرج خودش را تأمین می کند، خرج آن هایی را هم که در تحت تکفل اویند تأمین می کند. این نیز به منزله رزق است. مثل اینکه شما بزرگِ منزلید، گر چه غذای خودتان در شبانه روز به یک مقدار کمی است اما چون همسر و فرزند در منزل افزوده شد، وروزی آنها هم از ناحیه شما تأمین می گردد، آن مقدار رزق آنها هم به حساب شما می آید. حال اگر کسی منزلش را وسعت دهد تا بتواند همسایه فقیرش را نیز تأمین کند در این صورت اگر بر مالِ او افزوده شود این افزایش رزقِ اوست نه افزایش مال او. اما اگر بیش از مقدار خاص خود مال جمع کند، این دیگر افزایش مال اوست نه افزایش رزق او. معنای افزایش رزق ظاهری آن است که اگر شخص اهل طهارت باشد، حلّیت مال او اقتضا می کند که دیگران نیز از آن بهره مند شوند. زیرا مال حرام نه رزق بدست آورندهی آن است و نه رزق کسی که این حرام را به او می بخشد.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
اما رزق باطنی را هیچ گاه مفید به اندازه ای نکرده اند، بلکه فرمودند: هر چه طهارت باطنی بالا رود بر رزق باطنی هم افزوده می شود تا کسی نگوید من اعمال عبادی را انجام می دهم تا مثلاً به درجه پنجم از ایمان برسم! خوب چرا نباید به مرتبه ششم برسد و اصلاً چرا نباید به در جه دهم ارتقاء یابد؟ چرا توقف کند؟ چرا بالا نرود؟ اینجاست که فرموده اند راه ازدیاد رزقِ باطنی باز است، زیرا رزق باطنی مربوط به جان شخص بوده و جان نیز یک حقیقت غیر متناهی است. لذا هر چه بر رزق باطنی افزوده شود همه غذای روح و جان می شود. همانند اینکه یک درخت هر چه از آب و خاک و غذا بگیرد، بزرگتر می گردد و وسیع تر می شود و می تواند برای افراد بیشتری سایبانی کند.
نکته دیگر اینکه سایبانی کردن درخت مقصود اصلی رشد درخت نیست، بلکه مقصود درخت توسعه یافتن است. بعد از آن دیگران خود از وسعت درخت بهره مند می شوند. درخت هرگز نمی گوید: غذا می گیرم برای اینکه به دیگران بدهم. بلکه می گوید: من غذا را برای خودم می گیرم. وقتی قوی شدم و قوت نفسانی پیدا کردم خود به خود دیگران از وسعت وجودی من بهره مند می شوند. نفس ناطقه انسانی نیز مرزوقِ رزق باطنی است و هرگز در حدّ خاصی مقیّد نمی شود، بلکه موجودی بی انتهاست و به واسطه گرفتن روزی بالاتر می رود و آماده گیرایی بیشتر می شود و بعد از گرفتن، دیگران خود به خود از او انتفاع می برند.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
انگیزه صحیح برای انجام کار نیک
گفتیم که رزق باطنی مربوط به خود شخص است. در رزق ظاهری هم اگر چه دیگران از آن بهره مند می شوند اما در نهایت باز بهره آن به خود شخص برمی گردد. زیرا رزق ظاهری از جود و سخاوت و دیگر صفات انسانی شخص سرچشمه می گیرد و شخص بعد از انجام این افعال مشاهده می کند که جوهر نفسانی اش اشتداد یافته و ما به ازای آن را دریافت خواهد کرد. مانند اینکه امروز می بخشد و روز دیگر خود بخشیده می شود.
حال ببینیم آیا میتوان به امید دریافت ما به ازاء کار خیری کار نیک انجام داد؟ مثل اینکه شخصی بگوید: من می بخشم تا خدا مرا ببخشد. یا می دهم تا خداوند در ازایش به من بدهد. متأسفانه در ما اگر انجام کاری به ازاء دریافت چیز دیگری نباشد، هیچ صفت خیری صادر نمی شود و کسی جود و بخشش نمی کند. انگیزه اکثر مردم از انجام فعل نیکو این است که ازایش را از خداوند بگیرند. اما انگیزه امیر المؤمنین «عَلَیهِ السَلام» و دیگر بزرگان هرگز چنین نبوده است.
آنها فقط میگویند:
«ما می بخشیم همان گونه که خدا می بخشد»
جناب شیخ الرئیس در نمط ششم اشارات می فرمایند: «جود، بخشیدنی را گویند که بلا عوض باشد»
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
خداوند نیز چنین است، می بخشد اما هرگز در مقابل آن چیزی طلب نمی کند و احتیاج به عوض ندارد. بلکه می گوید: سرشت ذاتی من بر بخشش است. مثل اینکه چشم بگوید: سرشت ذاتی من بر دیدن است و گوش بگوید: بافت حقیقی من بر شنیدن است، یا این که خورشید بگوید: بافت حقیقی من بر نور دهندگی است. تمام موجودات عالم از حق درس گرفته اند، همه می گویند: سرشت ذاتی تکوینی ما بر این است که به کار خود مشغول باشیم و در مقابل آن چیزی طلب نکنیم. در این میان فقط انسان است که کارهایش را در مقابل دریافت عوض انجام می دهد. البته نمی گویم اینگونه بودن بد است بلکه این یک نظر متوسط است. نه می گوییم بد است و نه می گوییم خوب است. فقط می گوییم اینگونه افراد اگر بخششی هم کنند جواد حقیقی نمی باشند زیرا جواد حقیقی در مقابل جود خود چیزی طلب نمی کند. «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جَزاءً و لا شکوراً»
مرد آن است که هزار مرتبه دست مردم را بگیرد و وقتی هم که افتاد هیچ انتظاری از دیگران نداشته باشد. این را آیات قرآن و سیره ائمه ـ علیهم السّلام ـ به ما آموخته اند. به عنوان مثال آیه فوق اشاره به آن قضیه دارد که روزی امام حسن و امام حسین «عَلَیهِ السَلام» مریض شده بودند و حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» و حضرت فاطمه «عَلَیهاِ السَلام» نذر کرده بودند که اگر فرزندانشان بهبود یافتند سه روز روزه بگیرند.
لازم به ذکر است که این مطلب شما را به یک دستورالعمل قرآنی و یک نکته اخلاقی توجه می دهد و آن اینکه جناب امیرالمؤمنین «عَلَیهِ السَلام» و صدیقه کبری «عَلَیهِا السَلام» با اینکه معصوم بوده و از اولیاء الله بودهاند و تمام عالم را در اختیار داشته و میتوانستند با یک اشاره مریض را خوب کنند، اما باز دست تصرف دراز نکردند و نذر سه روز روزه کردند تا مریضشان خوب شود. معلوم می شود با این عمل خواسته اند به ما دستورالعمل بدهند. زیرا آنها برای شفای مریض اصلاً نیاز به گرفتن سه روز روزه نداشته اند. بلکه آنها این کار را کرده اند تا به ما برنامه دهند که شما نیز برای شفای مریضتان می توانید نذر کنید که سه روز روزه بگیرید. و گرنه آنها به راحتی می توانستند با اشاره ای مریض را خوب کنند.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
توجه به یک نکته اخلاقی در ارتباط با تصرفات
نکته دیگر این که در مباحث قبلی عرض کرده بودیم هر کس از جهت نفسانی قوی تر شود دستِ تصرّفش در نظام عالم کمتر می شود.
مثلاً حضرت امیر وصی «عَلَیهِ السَلام» نمی فرماید: حال که من ولی الله ام و کسی هستم که پیامبر در شب معراج هر چه را می دید به شکل من می دید، چرا باید معطل باشم و حسن و حسین را با اشاره ای شفا ندهم؟ نه خیر این کار را نمی کند. او می گوید، همان طور که دیگران برای برآورده شدن حاجات خود نذر می کنند ما نیز برای بهبودی فرزندان خود نذر می کنیم. خدا اگر بخواهد خود شفا می دهد.
این ها علاوه بر اینکه به ما ادب میآموزند برای ادامه راه به ما دل داری نیز میدهند. همانند این که شما شخصیت بزرگی را ببینید که برای رفتن به نقطه ای به جای این که از هواپیما یا ماشین شخصی خود استفاده کند به ایستگاه ماشین سواری بیاید و مانند یک فرد معمولی با دیگران همسفر شود و با این کار به آنها آرامش دهد.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
امام زین العابدین «عَلَیهِ السَلام» نیز در کربلا که مریض بودند برای بهبودی خود هیچ تصرف نکردند. زیرا می دانستند اراده خدا بر مریضی شان تعلق گرفته و دلیلی ندارد از خدا بهبودی خود را از راه تصرف طلب کند.
اگر میی بینید شخصی مریضی اش ادامه دارد حتماً نباید به دنبال این باشید که شفای او را به هر طریقی از خداوند بگیرید. اگر مقرر شده که این شخص مریض بماند بگذارید بر همین حال باقی باشد، البته او را دعا کرده برایش دلسوزی بکنید، و زحمت کشیده او را به نزد پزشک ببرید اما به این معنا نباشد که حتماً این مریض باید شفا پیدا کند. زیرا ما نمی توانیم برای خدا دستورالعمل صادر کنیم.
حضرت آقا در این مورد تعبیری دارند که: «ایشان باید امر کند و ما تابع باشیم نه اینکه ما امر کنیم و خدا امرمان را اجرا کند»
ما در این موارد خیلی ناقصیم و توجه زیادی به این مسائل نداریم. ائمه اطهار این روش را به ما آموخته اند. به خاطر همین حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» و حضرت صدیقه طاهره «عَلَیهِا السَلام» نذر کردند اگر عزیزانشان شفا پیدا کردند سه روز روزه بگیرند. امام حسن و حسین «عَلَیهِما السَلام» هر دو شفا پیدا کردند و همگی سه روز روزه گرفتند. هنگام افطار روزه روز اول، مسکینی آمد و در خانه ایشان را زد و مقداری غذا خواست. آنها نیز غذای خود را به او دادند. (خدا هم خوب جاهایی انسان را امتحان می کند. درست همان موقعی که انسان خود نیازمند است او را امتحان می کند، ببیند آیا میبخشد یا نمیبخشد؟ هنر آن است که انسان خود گرسنه باشد و به دیگران بدهد نه اینکه داشته باشد و بخشش کند که البته آن نیز کار آسانی نیست.)
روز بعد هم روزه گرفتند و هنگام افطار یتیمی در خانه آن ها را زد. فرمودند: امشب هم نان خود را به او می دهیم و خود کمتر می خوریم تا از گرسنگی از پای در نیائیم. روز سوم هم اسیری در خانه آن ها را زد و آن ها غذای خود را به او دادند.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
بعد می فرمایند: با اینکه گرسنه بودیم به ایشان دادیم اما هرگز از آنها چیزی طلب نمی کنیم. حتی نمی خواهیم از ما تشکری کنند. «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شَکُوراً»
این بسیار فرمایش بلندی است که انسان هزاران خدمت به دیگران بکند اما هرگز انتظار یک تشکر کردن از ایشان را هم نداشته باشد. اگر این آداب انسان سازی اهل بیت “علیهم السّلام” در ما پیاده شود ما یک پارچه نور میشویم.
به طور کلی باید یک خصلت پسندیده را در خود تقویت کنیم و آن اینکه مطلقاً از غیر خدا انتظاری نداشته باشیم. از دوستان مان، از همسایگان مان، از هم محلی هایمان، از برادران و پدران مان، حتی از فرزندان خود نیز انتظاری نداشته باشیم.
به خود القاء نکنیم که فرزندان مان را بزرگ می کنیم تا در هنگام پیری دستمان را بگیرند. این خصلت انسانی و مردانگی نیست. مردانگی آن است که سر سوزنی از دیگران انتظاری نداشته باشیم. این امر باعث می شود انسان همیشه راحت و آرام باشد و توقعی از دیگران نداشته باشد و اگر احیاناً در ازای خدمتِ او، خدمتی شد باز سعی کند در ازای آن به دیگران خدمت کند واگر خدمتی ندید در دلش کینه ای نکند و ناراحت نشود. رسیدن به این مقام کار یک سال و دو سال نیست. انسان باید خیلی اهل همت باشد تا به این مقام راه یابد.
بیائید همه ما از امروز تصمیم بگیریم این گونه باشیم. اگر در ازای خدمتی از ما تشکر کردند ممنون شان باشیم و اگر تشکر نکردند ممنون تر باشیم.
بلکه باید بالاتر رویم که نه تنها توقع خدمت نداشته باشیم بلکه خلاف آن را و نقطه مقابل آن را در انتظار بنشینیم. این باعث می گردد که بر رزق معنوی انسان افزوده گردد و آنگاه است که می بینید چه وقایعی برای شما رخ می دهد.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
حضرت آقا در جلد دوم هزار و یک کلمه، کلمه ای دارند که آن چه تا حال درباره بیوگرافی اینجانب گفته شد هر کدام بر حسب ظن و گمان کسی است که آنها را بیان داشته است. یکی می گوید ایشان عالم ذوالفنون است. دیگری میگوید او عارف آن چنانی است. هر کدام از این ها بر اساس ظن و گمان افرادی است که نسبت به من داشته اند اما هیچ کس نمی تواند حقیقتاً آنچه را که دارم بیان کند که به قول مولوی:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
بعد می فرمایند: حال گوشه ای از آن چه دارم را بیان می کنم که:
بدان را هست بر ما حق بسیــار
چـو حق مردم پـاکیزه کردار
افراد بد اجتماع بر گردن ما همان اندازه حق دارند که افراد خوب حق دارند. این بسیار حرف بلندی است. مثلاً اگر کسی بگوید فردی هم چون یزید به عنوان بدترین فرد، و فرد دیگری همچون حسین بن علی «عَلَیهِ السَلام» به عنوان بهترین انسان، به یک اندازه بر گردن ما حق دارند شما چطور این مسئله را حل می کنید؟
تا انسان بخواهد به سِرّ و حقیقت این کلام برسد چقدر طول می کشد؟! حال برای اینکه ظاهر این کلام را تا حدودی بفهمیم جمله ای را به عرضتان می رسانیم.
حضرتشان فرموده اند: بافت و مزاج ما به گونه ای است که اگر کسی فحش و ناسزایی به ما بگوید و یا یک بی احترامی به ما بکند، سریعاً از آن طرف درِ رحمت را به رویمان می گشایند. خوب این کم خدمتی است؟!
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
برادرِ من! آدم باید آن قدر نماز بخواند و جان به لب بیاورد تا بتواند آن در را به روی خود باز کند. مگر این گونه نیست؟ اگر کسی بخواهد درِ آن سوی عالم به روی او گشوده شود و چشمِ دلش باز شود تا حقائق را ببیند، چقدر باید زحمت بکشد؟
اما می بینید ناگهان کسی به انسان جسارتی می کند و دلِ او را می شکند بعد خداوند به حرف در می آید و می فرماید: «اَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِره قُلُوبُهم» من در نزد دل های شکسته جای دارم.
حال می بینید که در یک انتخابات، اگر یکی از کاندیداها به ظاهر شکست بخورد و منزوی شود چقدر مردم به او خدمت کرده اند و او اگر اهل کار باشد چه قدر می تواند از این فرصت استفاده کند. عموماً ما این گونه نیستیم.
مثلاًدر انتخابات می بینیم آن کسی هم که در انتخاب پیروز شده آن قدر در جشن پیروزی خود سرگرم می شود تا اینکه دل مرده می گردد. در حالی که وقتی مردم به درِ خانه حضرت امیر المؤمنین آمدند و اظهار ارادت کردند و عرضه داشتند شما را به خلافت برگزیده ایم، آنجا حضرت فرمود:
اگر شما امروز حاضر نمی شدید و خداوند وظیفه و تکلیف و حجت را بر من تمام نمی کرد که اگر مردم به تو روی آوردند، امورشان را در دست گیر، من افسار شتر حکومت را بر پشتش می انداختم و رهایش می کردم.
نقش طهارت در افزایش رزق و روزی
آری برادر! جشن بر پا کردن بعد از پیروزی انتخاباتی دل را تیره می کند. باید از تمام فرصت ها استفاده کرد. آن کس هم که در انتخابات شکست خورده باید از شکسته شدن دلش استفاده کند و راه بیفتد.
درست است که حضرت علی «عَلَیهِ السَلام» میفرمود: من بیست و چهار سال استخوان در گلو داشتم، اما همان استخوان باعث شد که ملک و ملکوت به خدمت حضرت درآید. چنانکه در روز عاشورا همین دشمن بود که سید الشهدا و اصحابش را به مقامات بلند رسانید.
بدانید هر وقت مردم به شما پشت کردند و روی گردانیدند، آن وقت است که برکتی به شما روی می آورد و درهای رحمت بر شما باز می شود که:
بدان را هست بر ما حق بسیار
چو حـق مردم پـاکیزه کردار
بر آن زخمی که دیدم از زمانه
برای فیض حق بـودی بهـانه
و الحمدلله ربّ العالمین
مطالعه مجلس دهم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مطالعه مجلس دوازدهم کتاب شرح مراتب طهارت استاد صمدی آملی
مجله اینترنتی تحلیلک