شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
باب پنجم گلستان

حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار

در این مطلب حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار را به همراه معنی کامل برای شما آورده ایم. امیدواریم از مطالعه این مطلب لذت ببرید.

حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار

پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار، نه طاقت صبر و نه یارای گفتارجرأت سخن گفتن(۱).

چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدیمشقت می کشید(۲) ترک نگفتی و گفتی:

کوته نکنم ز دامنت دست
ور خود بزنی به تیغ تیزم

بعد از تو ملاذ و ملجأی نیست
هم در تو گریزم، ار گریزم

معنی کوته نکنم ز دامنت دست / ور خود بزنی به تیغ تیزم: دست از دامن تو برنمی دارم و همواره در رکاب و همراه تو خواهم بود، حتی اگر تیغ تیز مرا بزنی و از خود دور کنی.

حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار
حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار

باریخلاصه(۳) ملامتش کردم که عقل نفیستگرانمایه(۴) را چه رسید که نفس خسیسپست(۵) غالب آمد؟ گفت:

هر کجا سلطان عشق آمد نماند
قوّت بازوی تقوی را محل

پاکدامن چون زید بیچاره ای
اوفتاده تا گریبان در وحل؟

 

معنی لغات و عبارت های دشوار

۱. توانایی و جرأت سخن گفتن

۲. زیان و مشقت می کشید

۳. خلاصه

۴. گرانمایه

۵. پست

بیشتر بخوانید:

 

مجله اینترنتی تحلیلک

4.3 3 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x