حکایت یاد دارم که در ایام طفلی متعبد بودمی
یاد دارم که در ایام طفلی متعبدبسیار عبادت کننده(۱) بودمی و شب خیزکسی که شب برای عبادت از خواب برخیزد (۲)و مولعحریص(۳) زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر، علیه الرَحمهبر او رحمت باد،(۴) نشسته بودم و همه شبسراسر شب(۵) دیده بر هم نبسته و مُصحَفِقرآن(۶) عزیز در کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: یکی از اینان سر بر نمیدارد که دوگانه اینماز دو رکعتی بامداد(۷) بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.
گفت: جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین مردم افتیدر پوستین کسی افتادن یعنی بد او را گفتن.(۸)
نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدابینی ببخشند
نبینی هیچ کس، عاجزتر از خویش
معنی نبیند مدعی جز خویشتن را / که دارد پرده پندار در پیش: مدعی چون تنها به خود باور بی پایه و اساس دارد تنها خود را می بیند و نمی تواند شخص دیگری را در نظر بگیرد.
معنی لغات و عبارات دشوار
۱- بسیار عبادت کننده
۲- کسی که شب برای عبادت از خواب برخیزد
۳- حریص
۴- بر او رحمت باد
۵-سراسر شب
۶- قرآن
۷- نماز دو رکعتی بامداد
۸- در پوستین کسی افتادن یعنی بد او را گفتن
بیشتر بخوانید:
- حکایت ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست
- حکایت یکی از وزرا معزول شد
- حکایت دوست آن دانم که گیرد دست دوست
مجله اینترنتی تحلیلک
خوببود
ممنون از همراهی شما