داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و چهارم)
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و چهارم)… شازده عزیز امروز صبح که به مدرسه رفتم در راه فرخ را دیدم و تا خیابان خلوت بود از جلویش رد شدم و بعد نامه را جلوی پایش انداختم.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و چهارم)… شازده عزیز امروز صبح که به مدرسه رفتم در راه فرخ را دیدم و تا خیابان خلوت بود از جلویش رد شدم و بعد نامه را جلوی پایش انداختم.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و سوم) … شازده عزیز برای فرخ نامه نوشتم، متن نامه ام این بود: سلام نمی دانم این مدت کجا بودید؟
رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئلیو یکی از رمان های پرفروش دهه پایانی قرن بیستم جهان است. این احتمال مطرح شده که رمان کیمیاگر پائولو کوئلیو تحت تأثیر یا با اقتباس از داستانی در دفتر ششم مثنوی معنوی نوشته شده باشد.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و دوم)… شازده عزیز امروز بعد از یک هفته عاقبت فرخ را دیدم. کمی لاغر تر شده بود و چشم هایش برق همیشگی را نداشت.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیست و یکم)… شازده عزیز چند روز است فرخ را نمی بینم. راستش را بخواهید کمی نگرانم. می ترسم دیگر نتوانم او را ببینم.
شیوانا و مرد چوپان … با تبسم گفت: اگر تو این گوسفندان را به نیازمندان واقعی در دهکده خودت برسانی و نیاز آنها را برطرف نمایی، یقین بدان دعای خیری که آنها در حق تو می کنند از دعای اهل مدرسه موثرتر خواهد بود.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت بیستم)… شازده عزیز … آن روز وقتی به خانه زیور برگشتم یک حس جدید داشتم. دیگر از دلهره خبری نبود.