داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهل و دوم)
داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهل و دوم)… شازده عزیز امشب نامه نوشتم و تمام مدت اشک هایم جارى بود.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهل و دوم)… شازده عزیز امشب نامه نوشتم و تمام مدت اشک هایم جارى بود.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهل و یکم)… شازده عزیز چند روز گذشته است. ضعیف شده ام، نه آب و نه غذا هیچکدام از گلویم پایین نمى رود.
شیوانا یک جا منشین … شیوانا دستان پسر جوان را گرفت و گفت: خب اگر می دانی راه کدام است و به کجا باید بروی، برخیز و برو…!
نقد فیلم تجارت کیمیایی … کیمیایی با ساخت تجارت نه تنها نشان داد که سینمایش رو به زوال است بلکه با سفرکردن به آلمان و به بهانه ساخت فیلم، راه را برای بازگرداندن پسرش هموار کرد.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت چهلم)… شازده عزیز بعد از آن حرف هایى که آقا بزرگ به مادر گفت از همه چیز بیزار شده ام.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت سی و نهم)… شازده عزیز آن شب بعد از رفتن مهمان ها آقابزرگ خواب را بهانه کرد و جوابی نداد.
داستان کوتاه پریچهر (قسمت سی و هشتم)… شازده عزیز امروز با اضطرابی غیر قابل وصف به پایان رسید و من در انتهای همه اتفاقات برای شما می نویسم.