مزد کسی را کف دستش گذاشتن
مزد کسی را کف دستش گذاشتن یعنی ناسپاسی کردن و عمل نیک کسی را پاداش بد دادن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
مزد کسی را کف دستش گذاشتن یعنی ناسپاسی کردن و عمل نیک کسی را پاداش بد دادن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
مته به خشخاش گذاشتن یعنی دقت بی اندازه به خرج دادن، موشکافی کردن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگری می پردازیم.
مرده از گور گریخته یعنی شخص بسیار زشت یا بسیار لاغر و مردنی. در مطالب بعد نیز به ذکر موارد دیگری می پردازیم.
مچ کسی باز شدن یعنی حیله یا راز کسی فاش شدن، رسوا شدن. در مطلب بعد نیز به ذکر کنایه ها و ضرب المثل های دیگر می پردازیم.
مثقالی هفت صنار فرق داشتن یعنی بسیار متفاوت بودن، بسیار برتر بودن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
یک لقمه نان شدن و سگ خوردن یعنی ناپدید شدن، غیبش زدن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
لقمه را دور سر چرخاندن یعنی کار ساده را بی جهت دشوار کردن. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
لباس بعد از عید یعنی چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد. در مطلب بعد به ذکر موارد دیگر می پردازیم.
لب از لب برنداشتن به معنی ساکت ماندن، هیچ نگفتن است. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگری می پردازیم.
گوشی را دست کسی دادن یعنی کسی را آگاه کردن از مطلب مخفیانه ای. در مطلب بعد نیز به ذکر موارد دیگر می پردازیم.