۱۰ باور نادرست درباره کار که مانع موفقیت انسان میشوند
هریک از ما با باورهایی درمورد کار بزرگ شدهایم. این باورها از طریق والدین، مدرسه و محیط زندگی به ما منتقل شدهاند.
کمتر پیش میآید که در بزرگسالی بهطور آگاهانه درمورد این باورها بیندیشیم، ارزیابیشان کنیم و در صورت نیاز آنها را تغییر دهیم و اصلاح کنیم.
در این مقاله به بررسی ۱۰ باور نادرست درمورد کار میپردازیم که مانع پیشرفت و موفقیت انسان میشوند.
۱. هرچه بیشتر عرق بریزی، نتایج بیشتری بهدست میآوری
ما درمورد رابطهی «تلاشِ زیاد و موفقیت» زیاد شنیدهایم، اما «تلاشِ زیاد و شکست» نیز زیاد اتفاق میافتد.
چه بسیارند آدمهای پرتلاشی که در بدترین وضعیت مالی بهسر میبرند.
کارِ سختِ غیرمؤثر، هیچ ارزشی ندارد و نباید مورد ستایش و تمجید قرار بگیرد.
مؤثر بودن همان نتیجه و بازدهی است و به سخت کار کردن ربطی ندارد، بلکه به هوشمندانه کار کردن مرتبط است.
۲. تلاش و فعالیت زیاد، مهمتر از نتیجه است
سیستم سنتی کار، بر مبنای فعالیت بیشتر (که عمدتا بهمعنای صرف وقتِ بیشتر در محیط کار است)، بنا شده است، نه نتیجهای که حاصل میشود.
چنین سیستمی، کارمندان را بر رفتار مبتنی بر اتلاف وقت و انرژی تشویق میکند. حتی بسیاری از کارآفرینها و کسانی که کسبوکار خودشان را دارند، در چنین دامی میافتند.
آنها همیشه حجم کارها و فعالیتهایشان را بیشتر میکنند و همواره پرمشغلهاند، بدون اینکه نتایج بهتر یا بیشتری بگیرند.
بهترین روشِ مبارزه با دامِ تلاش و فعالیت، تعیین هدف و حفظ تمرکز روی آن است.
۳. کارایی یعنی مؤثر بودن
حتما نمونهای از مسابقات غذا خوردن را دیدهاید. بعضی از افراد در این زمینه کارایی بالایی دارند و مثلا در عرض دو دقیقه، ۳۵ عدد ساندویچ میخورند!
اما این کار چه تأثیری روی فرد دارد؟ آیا باعث افزایش سلامتی او میشود یا به سلامتیاش لطمه میزند؟ کارایی با مؤثر بودن تفاوت دارد.
شما ممکن است در کاری کارایی بالایی داشته باشید اما آن کار تأثیری در موفقیت شما نداشته باشد.
«کارایی یعنی انجام درستِ کار، اما مؤثر بودن یعنی انجام کارِ درست.» این مؤثر بودن است که باعث کسب نتیجه میشود.
کارایی در صورتی ارزشمند است که مؤثر باشد، یعنی برای انجام کارِ درست استفاده شود.
۴. نتیجهی کار، به زمان صرفشده برای انجام آن بستگی دارد
افرادِ معتاد به کار، معمولا از قربانیان رایج این طرز فکر اشتباه هستند.
آنها شبها و حتی روزهای تعطیل نیز در دفتر کار خود حضور دارند و تمام زمانشان را به شغل و کار خود اختصاص میدهند.
آنها بسیاری از امور زندگی مثل خواب، استراحت، تفریح و خانواده را در اولویتهای بعدی قرار میدهند با این تصور که اختصاص زمان بیشتر به کار، باعث موفقیت و کسب نتایج بیشتر میشود.
در صورتی که براساس تحقیقات انجامشده، کار زیاد، با خطرات بزرگی مثل از دست دادن سلامتی، طلاق و مرگ زودهنگام همراه است.
۵. بهترین راه انجام کار این است که خودت آن را انجام بدهی
شاید فکر میکنید توانایی انجام کارهای بسیاری را دارید اما باید بدانید با محدودیتهایی مواجه هستید.
شما ممکن است انجام بخشی از کار را برعهده بگیرید اما بهمرور پی ببرید که وقت، انرژی، آموزش و حتی ابزارهای انجام و اتمام آن را در اختیار ندارید.
به همین دلیل حتی ممکن است که مشکل را دشوارتر و پیچیدهتر کنید.
احتمالا برایتان پیش آمده است که بخواهید وسیلهای را که خراب شده است، شخصا تعمیر کنید ولی پس از صرف وقت بسیار، با درماندگی آن را به تعمیرکار سپردهاید!
دلیل مهمتر این است که انجام تمام کارها توسط خودتان، کارآمدی شما را کاهش میدهد.
در این صورت وقت و انرژیِ محدودِ شما، صرف انجام کارهای زیادی میشود که حاصل آن، کسب نتایج متوسط خواهد بود نه عالی.
۶. آسانترین راه، بهترین راه است
بسیاری از مواقع، انتخاب آسانترین راه به معنای تحمیل دشواریهای بیشتر بر خودمان در آینده است.
راه آسان برای بیشتر افراد به معنای فرار از انضباط، آموزش و کسب تجربه و مهارت است.
هر اندازه منضبطتر باشیم، توانایی ما برای حل مشکلات و مسائل بیشتر خواهد بود و هرقدر مشکلاتِ بیشتری حل کنیم، زندگی برایمان آسانتر میشود.
۷. کار نباید لذتبخش باشد
این هم باور نادرست ولی رایجی است. بیشتر افراد طوری دربارهی شغلشان صحبت میکنند که انگار هر روز سرِ کار شکنجه میشوند.
این نشان میدهد که آنان کار نامناسبی را انتخاب کردهاند.
باور به اینکه «کار نباید لذتبخش باشد» باعث میشود همیشه کاری را انتخاب کنیم که با رنج و دشواری همراه است و هرگز به این فکر نمیکنیم که با انجام کاری که برایمان لذتبخش و به منزلهی تفریح است، کسب درآمد کنیم.
کاری که متناسب با علایق و استعدادهای ذاتی شما باشد، عمیقترین لذتها و بیشترین رضایت درونی را برایتان به ارمغان میآورد.
۸. هر کاری، تنها یک راهحل درست دارد
در مدرسه معمولا یاد میگیریم که هر مسئلهای فقط یک راهحل درست دارد.
این باور در ذهن ما نهادینه میشود و در بزرگسالی در کار و زندگی ما به این صورت نمود مییابد که فقط یک راه برای انجامِ درستِ کارها وجود دارد و بهترین راه همان است.
به همین دلیل وقتی راه انجام کاری را فراگرفتیم، دیگر هرگز در آن تجدیدنظر نمیکنیم و حتی فکر نمیکنیم که ممکن است راه درست دیگری هم وجود داشته باشد.
اما در کار و زندگی همهچیز نسبی است. این طرز فکر یک بُعدی و انعطافناپذیر، یکی از موانع خلاقیت و ابتکار عمل است.
پس بهتر است همیشه بر این باور باشیم که حداقل دو راه خوب برای انجام کارها وجود دارد.
۹. برنامه ریزی و انضباطِ بیشتر یعنی آزادی کمتر
معمولا قوانین سخت و خشکی که در دوران کودکی به ما تحمیل شدهاند، دلیل شکلگیری این باورند.
به دلیل همان تجارب ناخوشایند کودکی، انضباط در ذهن بیشتر افراد اغلب چیزی منفی را تداعی میکند و آن را با نداشتن آزادی و محدود شدن مترادف میگیریم.
درنهایت به این نتیجه میرسیم که برای منضبط کردن خود، باید آزادیها را محدود کنیم.
وقتی که با غلبه بر این باور نادرست با در پیش گرفتن انضباط و برنامهریزی، کار و اهداف خود را پیگیری میکنیم، درنهایت احساس آزادی و استقلال بیشتری خواهیم
داشت.
۱۰. زمانی که تحت فشار باشیم، بهتر کار میکنیم
به تعویق انداختن کارها برای تحت فشار قرار گرفتن، معمولا به استرس و اضطراب بیشتر میانجامد.
مثلا شما نوشتن گزارشی را که قرار است فردا اول صبح ارائه بدهید، به آخر شب موکول میکنید اما وقتی که در نیمهشب موتورتان روشن میشود تا یک گزارش عالی تهیه کنید، ناگهان سقف منزل چکه میکند، یا کامپیوتر خراب میشود، یا همسرتان مریض میشود.
درنتیجه وقتتان آنقدر کم است که کار را به بدترین نحو ممکن انجام میدهید.
اما اگر کار را در فراغت و در فرصت بیشتر انجام میدادید دیگر نیاز نبود مواردی مثل استرس، دستپاچگی و شرمندگی نزد رئیستان را تحمل کنید.
مجله اینترنتی تحلیلک