«زندگینامه آلبر کامو جوان ترین برنده جایزه نوبل ادبیات»
آلبر کامو نویسنده خوش ذوق و اندیشمند فرانسوی است که با سبک و قلم بی نظیرش توانست در سن ۴۲ سالگی جایزه نوبل ادبیات را به عنوان جوان ترین دریافت کننده از آن خود کند. او با خلق آثار بی نظیری همچون مجموعهی سه گانهی پوچی به نام های «بیگانه»، «کالیگولا»، «افسانه سیزیف» تاثیر بسیار زیادی در دنیای ادبیات داشته است.
اندیشمندان زیادی هستند که کامو را به علت سبک آثار و نظریه هایش جزو فیلسوف های دیدگاه نهیلیسم و مکتب اگزیستانسیالیسم می شناسند، اما خود او کاملا مخالف این ادعا بوده و خودش را پیرو هیچ مکتب خاصی نمی داند و حتی در یکی از مقالات خود نوشته است که تمام تلاش خود را برای مخالفت با فلسفه نهیلیسم انجام داده و بالعکس در راستای گسترش مفهوم آزادی فردی تا حد امکان قلم فرسایی کرده است.
با ما باشید؛ زندگینامه آلبر کامو
بیشتر بخوانید: زندگینامه آندره ژید نویسنده معروف فرانسوی و برنده جایزه نوبل ادبیات
زندگینامه آلبر کامو
دوران کودکی آلبر کامو
آلبر کامو (Albert Camus) در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکده کوچکی در الجزایر و در خانواده ای اروپایی تبار به دنیا آمد. پدرش لوسین کامو برزگر فقیری بود که در الجزیره کشاورزی و کارگری میکرد و مادرش زنی خدمتکار و اهل مینورکای اسپانیا بود که خواندن و نوشتن نیز نمی دانست و شنوایی کاملی نداشت. آن ها علاوه بر آلبر دارای یک فرزند دیگر به نام لوسین بودند.
پدر آلبر کامو زمانی که او تنها یک سال داشت به جبهه جنگ اعزام و در آن جا کشته شد و از آن پس سرپرستی خانواده به عهده مادر بود. مرگ پدر اوضاع اقتصادی خانواده آن ها را بدتر کرد، به طوری که آن ها در یک محله فقیر نشین به نام بلکور در یک اتاق زندگی می کردند.
این سختی زندگی، فقر و رنجی که آلبر کامو از همان اوایل کودکی متحمل شد به وی قناعت، همدردی و احترام به فقرا را به خوبی آموخت. او در مورد این دوران زندگی اش و محلهی بلکور نوشته است:
«فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست».
تحصیلات آلبر کامو
آلبر کامو به دلیل فقر و اوضاع اقتصادی بد خانواده اش مجبور بود پس از پایان دبستان تحصیل را رها کند و مشغول به کارگری شود. اما لوئیس ژرمن معلم برجسته دوران دبستان آلبر که استعداد ذاتی او را کشف کرده بود، حاضر شد تا با پرداخت کمک هزینه تحصیل زمینه ادامه تحصیل وی را فراهم آورد.
کامو عملکرد بسیار خوبی در دبیرستان داشت و در رشتهی فلسفه دانشگاه الجزایر پذیرفته شد. در این زمان قبل از آنکه اولین نشانه های ابتلا به بیماری سل در او نمایان شود، به سراغ علاقه همیشگی اش در زندگی یعنی فوتبال رفت و توانست در سال ۱۹۲۹ به عنوان دروازهبان، به تیم جوانان دانشگاه ریسینگ الجزیره (RUA) بپیوندد. او مدت ها بعد درباره علاقه اش به ورزش در زندگی گفت:
«بعد از سالهای دراز و دیدن خیلی از چیزها، مواردی را که درباره اخلاق و وظیفه انسانی میدانم، مدیون ورزش هستم.»
کامو در پس این ماجرا امیدش را از دست نداد، تحصیل را ادامه داده و سال ۱۹۳۵ موفق به دریافت لیسانس شد.
آغاز فعالیت های آلبر کامو
آلبر کامو در سال ۱۹۳۸ پس از پایان تحصیلاتش به روزنامه نگاری روی آورد و در روزنامه تازه تأسیس جبهه خلق الجزایر، آلژه ریپوبلیکن، شروع به کار کرد. او در سن ۲۶ سالگی، همراه با دو نفر از دوستانش، نشریه ریواژ (ساحل ها) را تاسیس کرد. وجه تمایز مقالات او با سایر مقالات فرانسوی آن دوران، زبان اول شخص نوشته هایش بود که در شیوهی گزارشگری فرانسوی متداول نبود. او در این بین همواره با مشکل سانسور، تعطیلی و بهتعلیق افتادن رو به رو می شد.
در سپتامبر همان سال جنگ جهانی دوم آغاز شد، بنابراین وی تمام تلاشش را کرد که به ارتش بپیوندد تا در جنگ شرکت کند منتهی به دلیل وضعیت جسمانی نامطلوبی که به خاطر بیماری سل داشت، موفق به شرکت در جنگ نشد. آلبر کامو پس از این شکست ها در مجله مخفی آن زمان، «کمبا» علیه نازی ها شروع به فعالیت کرد و در مدت اشغال فرانسه به این فعالیت ادامه داد. بعد از جنگ نیز کمبا اولین مجله ای است که او در آن مشغول به کار شد.
بیشتر بخوانید: زندگینامه ویلیام فاکنر / نویسنده آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات
آلبر کامو در سال ۱۹۴۲ زمانی که هنوز به سن ۳۰ سالگی نرسیده بود، دو اثر مهم به نام های رسالۀ “افسانه سیزیف” و رمان “بیگانه” منتشر کرد که می توان آنها را دو پایه محکم برای نوشته های فلسفی او دانست. او با انتشار این دو اثر به شکل طبیعی در کنار اگزیستانسیالیسم قرار گرفت، جنبش فلسفی غالب زمان که بر خلاقیت هنری و ادبی سایه انداخته بود.
هنگامی که داستان “بیگانه” در پاریس اشغال شده انتشار یافت، ژان پل سارتر، که نامدارترین سخنگوی اگزیستانسیالیسم بود، بی درنگ در مقاله ای به ستایش از کتاب نویسندهی جوان پرداخت و همین منجر شد میان کامو و سارتر دوستی گرمی برقرار شود.
آلبر کامو در سال ۱۹۵۷ و در ۴۴ سالگی ۲ سال قبل از مرگش به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» برنده جایزه نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوان ترین برنده جایزه نوبل است.
زندگی خصوصی آلبر کامو
آلبر کامو در سال ۱۹۳۴ با “سیمون هیه” که دختر ثروتمند و زیبایی بود، ازدواج کرد. عمر این ازدواج زیاد طولانی نبود چرا که پس از مدت کوتاهی به دلیل خیانت دو طرف به طلاق منجر شد. خاطرات این جدایی در مقاله «مرگ روح» به صورتی غیر مستقیم دیده می شود.
در سال ۱۹۴۰ کامو برای بار دوم وارد رابطه با زن دیگری به نام “فرانسین فور” شد. اما با وجود علاقه زیادی که به او داشت حتی پس از تولد فرزندان تن به قانونی کردن این ازدواج نداد.
پس از سال ۱۹۴۴ او چندین نمایشنامه را با بازی “ماریا کاسارس”، هنرپیشهٔ اسپانیایی، روی صحنه برد. کامو تا آخر عمر نیز عاشق ماریا بود؛ رابطهٔ عاشقانهٔ آن دو در مکاتباتشان که در سال ۲۰۱۸ بهوسیلهٔ دخترش در انتشارات گالیمار منتشر شد، ثبت شده است. این اثر تحت عنوان «خطاب به عشق؛ نامههای عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس» در ایران نیز منتشر شد.
پایان زندگی آلبر کامو
آلبر کامو در بعد از ظهر ۴ ژانویه ۱۹۶۰ زمانی که فقط ۴۷ سال داشت بر اثر سانحهی تصادف نزدیک سن، در شهر ویل بلویل دار فانی را وداع گفت و در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.
بلیت های یافت شده در جیب کت او حاکی از قصد او برای سفر با قطار همراه خانواده اش بود؛ اما ناگهان تصمیم میگیرد که همکارش میشل گالیمار که دوست نزدیک و ناشر آثار او نیز بود را همراهی کرده و با اتومبیل سفر کنند؛ متاسفانه هر دو آنها در این حادثه جان باختند.
بیشتر بخوانید: زندگینامه ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف قرن بیستم
هنگامی که کامو در حادثهٔ اتومبیل کشته شد، در آن دوران مشغول به نوشتن نسخهی نخستین کتاب جدیدش، آدم اول بود؛ حتی برای دوستی نوشته بود:
«همهٔ تعهداتم را برای سال ۱۹۶۰ لغو کردهام. این سال، سال رمانم خواهد بود. وقت زیادی میبرد؛ اما به پایانش خواهم برد»
چند سال بعد از مرگ کامو دو کتاب «مرگ خوش» و رمان ناتمام «آدم اول»، توسط خانوادهاش به چاپ رسیدند. کتاب آدم اول، یک خود زندگی نامه در مورد کودکی آلبر کامو در الجزایر است.
آلبر کامو از نظر ویل دورانت
ویل دورانت در مورد آلبر کامو می نویسد:
«کامو در وسیع ترین معنای کلمه انسان گرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند و انسان تر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت.
در کتاب طاعون از زبان تارو میگوید:
«من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.»
آثار آلبر کامو
رمان های آلبر کامو
- بیگانه – ۱۹۴۲
- طاعون – ۱۹۴۷
- سقوط – ۱۹۵۶
- مرگ خوش – ۱۹۷۱
- آدم اول – کامو پیش از اتمام این اثر جان باخت.
نمایشنامههای آلبر کامو
- کالیگولا – نوشته شده در ۱۹۳۸ و اجرا شده در ۱۹۴۵
- مرثیه ای برای راهبه – ۱۹۵۶
- سوء تفاهم – ۱۹۴۴
- حکومت نظامی – ۱۹۴۸
- دادگستران – ۱۹۴۹
- تسخیر شدگان – ۱۹۵۹
- صالحان – نمایشنامه ای در پیرامون یک حادثه واقعی ( ترور عموی تزار روسیه )
بیشتر بخوانید: زندگینامه ارنستو چگوارا نویسنده و آزادی خواه قرن بیستم
آثار غیر داستانی آلبر کامو
- خطاب به عشق؛ نامههای عاشقانهٔ آلبر کامو و ماریا کاسارس – ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۹
- پشت و رو – ۱۹۳۷
- عیش – ۱۹۳۸
- افسانهٔ سیزیف – ۱۹۴۲
- انسان طاغی – ۱۹۵۱
- یادداشتها ۱۹۳۵-۱۹۴۲
- یادداشتها ۱۹۴۳-۱۹۵۱
- یادداشتها ۱۹۵۱-۱۹۵۹
- متافیزیک مسیحی، انتشار: ۱۹۵۳
- وقایعنامه الجزایر: ۱۹۵۸
جملاتی زیبا از آلبر کامو
- من شاید به آنچه که حقیقتا مورد علاقه ام است مطمئن نیستم، اما به آنچه که مورد علاقهام نیست کاملا اطمینان دارم.
- از آنجایی که همه ما خواهیم مرد. زمان و چگونگی آن اهمیت زیادی ندارد.
- به من گفت این طور پیداست که شما آدمی کم حرف و سر به تو هستید و در این باره نظر مرا خواست بداند، جواب دادم: علتش این است که هیچ وقت چیز مهمی ندارم که بگویم. در این صورت خاموش می مانم.
بیشتر بخوانید: جملات ژان پل سارتر برنده جایزه نوبل ادبی
- در ابتدای زندانی شدنم چیزی که بر من بسیار ناگوار میآمد این بود که افکاری مانند افکار یک انسان آزاد داشتم.
- هیچ کس متوجه نمی شود که بعضی از مردم انرژی بسیاری زیادی صرف میکنند تا فقط عادی به نظر برسند.
- ممکن است که من منکر چیزی باشم ولی لزومی نمیبینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم.
- ترجیح میدهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مردم بفهمم که نیست. تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مردم بفهمم که هست.
- هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد تنها، انسان بودن کافی است.
مجله اینترنتی تحلیلک