امید به زندگی
از خدا بخواهیم که قلب هایمان در سرمای زمستان یخ نزند
بیایید مراقب حال و هوای هم باشیم، با بی تفاوتی از کنار هم نگذریم و با یک لحظه غفلت و بی توجهی راه نا امیدی را برای کسانی که سر راهمان قرار گرفته اند باز نگذاریم که مبادا شود آنچه که نباید…
کاش اگر فردی درد می کشد و نیاز به ریسمانی دارد که دستان خود را به آن بیاویزد، آن ریسمان امید، دستان ما باشد که او را دوباره به زندگی پیوند بزنیم…
کاش بدانیم که شاید سخن ما آخرین تیری باشد که از زوایای تاریک زندگی شخصی می گذرد و تعیین کننده تقدیرش می شود. پس حواسمان باشد که گوش باشیم برای صدایی که از فرط نا امیدی فریادها دارد! و نگذاریم فردی که ثانیه ای صدها هزاربار به نقطه پایان زندگی فکر می کند و در تلاطم بین بودن و نبودن دست و پا می زند، از نفس بیفتد. به گونه ای با او سخن بگوییم که حتی “تردید نبودن، بهتر از بودن است”، در دلش جوانه نزند.
با خوب شنیدن و خوب دیدن، هنرمندانه در دل بی قراری نفوذ کنیم و موجب تغییر سرنوشتی گردیم که به آسانی با نومیدی به آسیبی غیر قابل جبران می انجامد و با امیدواری به حیاتی دوباره باز می گردد.
وقتی با این رسم و آداب مانوس شویم، با تمام وجود لمس می کنیم که:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
و حال خوب و آرامشی ناب نصیبمان می شود که شخص مقابل نیز در می یابد که اگر در دریایی از مشکل فرو رود غرق نمی شود و همیشه دستانی پر مهر هستند که دستش را به یاری بفشارند و او را به زندگی برگردانند.
پس هیچ چشمی تنها نمی گرید و هیچ دلی از بی پناهی در نمی ماند، هیچ دردمندی به پایان دادن به زندگی خویش نمی اندیشد چرا که نگرش و نگاهش به زندگی تغییر می کند. اعتماد به نفس می گیرد، از مواجهه با مشکل نمی هراسد، آنقدر می جنگد تا به پیروزی دست یابد و این تعامل به “مهربانی” که قدرتمندترین نیروی دنیاست می رسد.
اگر با دیدن درد و با شنیدن فریاد دیگری دلمان لرزید با اطمینان به خود ببالیم که به جرات می توانیم توجیهی زیبا برای واژه “انسانیت” داشته باشیم.
مجله اینترنتی تحلیلک