شنبه/ 3 آذر / 1403
Search
Close this search box.
سودابه در شاهنامه

سودابه در شاهنامه

در این مطلب از زبان دکتر اسلامی ندوشن مطلبی درباره سودابه در شاهنامه را با هم می خوانیم. سودابه دختر پادشاه هاماوران زنی است که موجب بدنامی زنان شاهنامه شده است.

سودابه در شاهنامه

صفحه‌ ای که به نام محمدرضا شفیعی کدکنی فعالیت می‌ کند، اعلام کرد که از این به بعد پنجشنبه ها درباره شاهنامه خواهد گفت و در ادامه مطلب زنان شاهنامه، این بار درباره سودابه در شاهنامه مطلبی آورده است که در ادامه آن را با هم می خوانیم:

سودابه در شاهنامه

سودابه در شاهنامه
سودابه در شاهنامه

سودابه در شاهنامه

«زنی که موجب بدنامی زنان شاهنامه شده سودابه است، سودابه دختر پادشاه هاماوران است که آن را با سرزمین یمن کنونی تطبیق داده‌اند، و چون کاووس بدانجا لشکر می‌کشد و آن را تسخیر می‌کند او را به زنی می‌گیرد. پس از چندی پادشاه هاماوران، به نیرنگ، کاووس و همراهانش را اسیر می‌کند، و مدتی در بند می‌کشد.

در تمام این مدت سودابه در کنار شوهرش در زندان می‌ماند و از او پرستاری می‌کند. چندی بعد، رستم به نجات کاووس می‌شتابد و او را رها می‌سازد و هاماوران را از نو به تسلط ایران در می‌آورد. کاووس، سودابه را با خود به ایران می‌آورد. سودابه زنی است که از زیبایی و رعنایی و مکّاری و لوندی و زیان‌آوری به نحو کامل برخورداری دارد، و چه بدین سبب، و چه به سبب وفاداری‌ای که هنگام اسارت به کاووس نشان داده، مورد محبت و عنایت خاص پادشاه است، و در واقع می‌شود گفت که زن سوگلی اوست.

اما نابکاری سودابه زمانی بروز می‌کند که عشقی گناه‌آلود نسبت به نا‌پسری خود سیاوش در دل می‌پروراند. سیاوش در این زمان خیلی جوان است، شاید کمتر از بیست سال دارد. سودابه با زمینه‌چینی، او را به شبستان خود فرا می‌خواند و عشق خروشان خود را بدو ابراز می‌کند. لیکن سیاوش که جوان مهذّب و پارسایی است دست رد بر سینه او می‌نهد.

سودابه اصرار می‌ورزد و چون کام نمی‌یابد، هم از بیم رسوایی و هم برای آنکه انتقام خود را از گرفته باشد، او را در نزد پادشاه به قصد تجاوز به خود متهم می‌کند. درست مثل زلیخا که نیز بر اثر نومیدی و سرخوردگی به یوسف تهمت زد. درست مثل فدر، ملکهٔ یونانی که بر نا‌پسری خود هیپولیت عاشق شد و چون از او جواب رد شنید تهمت ناپاک‌چشمی و دست درازی بر او بست.

سیاوش برای اثبات بی‌گناهی خود از میان تودهٔ آتش می‌گذرد و تندرست از آن بیرون آید، اما چون سودابه از توطئه و تحریک دست‌ بردار نیست، شاهزاده برای دور شدن از محیط مسموم دربار کاووس، داوطلبِ سپهسالاری لشکری می‌شود که برای جنگ با افراسیاب عازم است. سرانجام هم‌ چون راه بازگشتی برای خود نمی‌بیند به توران زمین نزد افراسیاب پناه می‌برد و همین امر چنانکه داستانش را می‌دانیم موجب تباهی او می‌گردد. پس از قتل سیاوش، سودابه به انتقام خون او به دست رستم کشته می‌گردد.

سودابه در شاهنامه

سودابه در شاهنامه
سودابه در شاهنامه

سودابه در شاهنامه

در واقع مسبب مرگ سیاوش، سودابه است. این زن که نمونهٔ برجستهٔ یک زن نابکار است، هم شهوت‌ران است و هم حسابگر. در اظهار عشق خود به سیاوش هم نظر سیاسی دارد و هم قصد کام‌طلبی، تنها زن شاهنامه است که مانند هلن یونانی فاجعه‌آفرین است. در حق اوست که رستم به کاووس می‌گوید:

کسی گاو بود مهتر انجمن
کفن بهتر او را ز فرمان زن

سیاوش ز گفتار زن (سودابه) شد به باد
خجسته زنی کاو ز مادر نزاد

و باز در اشاره به اوست که راجع به زن گفته است:

زبان دیگر و دلش جای دگر
از او پای یابی که جویی تو سر

و باز درباره سودابه گفته شده است:

چو این داستان سربسر بشنوی
به آید تو را گر به زن نگروی

به گیتی بجز پارسا زن مجوی
زن بد‌کنش خواری آرد به روی

اشاره‌های بدبینانهٔ دیگر نیز جابه‌جا راجع به زنِ بد می‌بینیم:

دل زن همان دیو را هست جای
زِ گفتار باشند جوینده‌رای

و یا:

به اختر کسی‌دان که دخترش نیست
چو دختر بود روشن‌اخترش نیست

و یا:
کرا از پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود

این بود زن بد.

 

استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
آواها و ایماها، ص ۱۵–۱۴»

 

بیشتر بخوانید:

امیدواریم از مطالعه مطلب سودابه در شاهنامه لذت برده باشید.

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x