ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست
یکی از ملوک شنیدم که شبی در عشرتخوشی و عیش (۱) روز کرده بود و در پایانِ مستی می گفت:
ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست
کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست
درویشی برهنه، به سرما، بیرون خفته بود بشنید و گفت:
ای آنان که به اقبال تو در عالم نیست
گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست؟
مَلِک را خوش آمد، صُرّه ایکیسه پول (۲) هزار دینار از روزندریچه (۳) بیرون داشت و گفت: دامن بداردامنت را بگیر (۴) ای درویش.
گفت: دامن از کجا آرم که جامه ندارم.
مَلِک را بر حال ضعیفبی چیزی (۵) او رقّتدل سوزی (۶) زیادت شد و خلعتی برآن مزید کرد و پیشش فرستاد.
درویش آن نقد و جنسپول و کالا (۷) را به اندک مدتی بخورد و پریشان کردمصرف و پراکنده کرد (۸) و بطمع بازآمد.
قرار برکف آزادگان نگیرد مال
نه صبر در دل عاشق، نه آب در غربال
در حالتی که مَلِک را پروایاعتنا و توجه (۹) او نبود عرضه داشتند که فلان درویش ایستاده است. بهم آمدخشمگین شد (۱۰) و روی درهم کشیدابراز خشم و نفرت کرد (۱۱) و از این جا گفته اند اصحاب فِطنتزیرکان (۱۲) و خُبِرتآگاهان (۱۳) که از حدّتتیزی (۱۴) و سَورتتندی (۱۵) پادشاهان برحذر باید بود که غالب همّتبیشتر توجه (۱۶) ایشان به مُعظَمات امورکارهای بزرگ (۱۷) مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکند.
حرامش بود نعمت پادشاه
که هنگام فرصت ندارد نگاه
مجال سخن تا نبینی زپیش
به بیهوده گفتن مبر قدر خویش
گفت: این گدای مُبَذِّراسراف کار و ولخرج(۱۸) را که چندان نعمت به چندین مدت برانداختتلف کرد (۱۹) برانید که خزینه بیت المال لقمه مساکین است نه طعمه اِخوان الشّیاطین.(۲۰از آیه سوره اسری گرفته شده است)
ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد
زود باشد کش به شب روغن نبینی در چراغ
یکی از وزرای ناصح گفت: ای پادشاهِ روی زمین چنین کسان را وجهِ کفافمبلغ کافی برای گذران روز (۲۱) بتفاریقاندک اندک (۲۲) مُجری باید داشتباید پرداخت کرد (۲۳) تا در نفقهخرج (۲۴) اسراف نکنند. اما اشارت که فرمودیدستوری که دادی (۲۵) از زجر و منعراندن و محروم کردن (۲۶)، مناسب سیرت ارباب همّتبلند طبعان (۲۷) نیست یکی را به لطف امیدوار کردن و باز به ناامیدی خسته گردانیدنرنجاندن.(۲۸)
به روی خود درِ طمّاع باز نتوان کرد
چو بازشد، بدرشتی فراز نتوان کرد
حکایت ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست
کس نبیند که تشنگانِ حجاز
به لب آبِ شور گردآیند
هرکجا چشمه ای بود شیرین
مردم و مرغ و مور گرد آیند
معنی لغات و عبارات دشوار حکایت ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست
۱- خوشی و عیش
۲- کیسه پول
۳- دریچه
۴- دامنت را بگیر
۵- بی چیزی
۶- دل سوزی، مهربانی
۷- پول و کالا
۸- مصرف کرد و پراکنده کرد
۹- اعتنا، توجه
۱۰- خشمگین شد
۱۱- روی ترش کردن، ابراز خشم و نفرت کرد
۱۲- زیرکان، هوشمندان
۱۳- آگاه، آگاهی
۱۴- تیزی
۱۵- تندی، شدت
۱۶- بیشتر توجه
۱۷- کارهای بزرگ
۱۸- اسراف کار، ولخرج
۱۹- تلف کرد
۲۰- از آیه سوره اسری آمده است که می فرماید: اِنَّ المُبذِرینَ کانُوا اِخوانَ الشَّیاطینَ.. (همانا اسراف پیشگان برادران شیطانند.)
۲۱- مبلغ کافی برای گذران روز
۲۲- بتدریج، اندک اندک
۲۳- پرداختن
۲۴- خرج
۲۵- دستوری که دادی
۲۶- راندن و محروم کردن
۲۷- بلندطبعان
۲۸- آزردن، رنجاندن
معنی از حدت و سورت پادشاهان برحذر باید بود: از تیزی و تندی پادشاهان باید دور ماند.
امیدواریم از مطالعه این مطلب که به حکایت ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست پرداختیم، لذت ببرید.
بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک