رقص شعله ها
چشمانت چه زیباست! در آن سوی آتش
نگاهت غرق تماشای هیزم های سوخته و چشمان من محو تماشای تو از پشت شعله های رقصان.
خودت اینجایی و خیره به آتش و اندیشه ات در پرواز به دوردست ها
چه شب زیبایی!
گریختن از خلوت تنهایی و غرق شدن در رقص شعله ها
پریدن از روی آتش و نجوای “سرخیِ تو از من، زردیِ من از تو”
و زیباترین نقطه، نقطه تلاقی دو نگاه سرگردان…
و زیباتر از آن، لحظه دعوت دستانت به پریدن دو تایی از شعله های گرم و سوزان…
امشب شب هیاهوی جرقه های آتش است. شب هم آوایی با ترقه ها و فشفشه ها… شب شادی
بیا امشب غم های تلمبار شده را به آتش بسپار تا بسوزاند آنچه را که یک سال جانت را سوزانده …کوله بار شادی هایت را بردار و با خودت به استقبال گل های بهاری ببر.
امشب بگذر از آنهایی که دانسته و ندانسته خوبی هایت را نادیده گرفتند و جام وجودت را از شراب نامهربانی سرریز کردند..
بیشتر بخوانید: بدرود یادگار روزهای برفی
نگاه مهربانت را به آتش بدوز و یکی یکی کینه و نامهربانی هایی که در ذره ذره وجودت ریشه دوانیده، بسوزان و با خاطری آسوده به جشن شکوفه ها برو.
کهنگی های یک سال را از خودت برگیر و وجودت را با عطر مهر و دوستی معطر کن. جشن چهارشنبه سوری را در دلت با شکوه بر پا کن و با دلی زلال به دیدار بهار برو.
در تلولو خورشید مهربان بدرخش و پشت پنجره اتاقت با آغوشی باز به انتظار دیدن شکوفه های زیبا برو.
با روزهای سرد زمستان خداحافظی کن و سلام کن بر شکوفه های گیلاس..
با دلی آکنده از مهر و شادی به استقبال مرغان خوش الحان بهاری بشتاب..
مجله اینترنتی تحلیلک