حکایت ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند کم تر ازان خورد که ارادتمیل، خواست(۱) او بود و چون به نماز برخاستند بیش ازان کرد که عادت او بود تا ظنّ صلاحگمان نیکی(۲) در حقّ او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو می روی به ترکستان است
چون به مقاممنزل، مسکن(۳) خویش بازآمد سفره خواست تا تناولی کند. پسری داشت صاحب فراستتیزهوش(۴). گفت: ای پدر، باریدرهرحال(۵)به دعوت سلطان در طعام نخوردی؟
گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که بکار آید.
گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید.
ای هنرها نهاده بر کف دست
عیبها بر گرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن، ای مغرور،
روز درماندگی به سیم دغل؟
معنی ای هنرها نهاده بر کف دست / عیبها بر گرفته زیر بغل: ای کسی که هنرهای خود را به همگان نمایش می دهی ولی عیب های خود را مخفی نگه می داری،
معنی تا چه خواهی خریدن، ای مغرور، / روز درماندگی به سیم دغل؟: ای مغرور و خودفریفته در روز قیامت داشته های دروغین و بی ارزش خود چه سود و منفعتی برای تو خواهد داشت؟
معنی لغات و عبارات دشوار حکایت ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
۱- میل، خواست
۲- گمان نیکی
۳- منزل، مسکن
۴- تیزهوش
۵- درهرحال
بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک