تاملی بر آثار مسعود کیمیایی
فیلم ضیافت (ضیافت به صرف شیرینی و …)
خلاصه داستان
در فیلم ضیافت هفت رفیق در جوانی و پیش از انقلاب با هم قرار می گذارند تا چند سال بعد دوباره همدیگر را ملاقات کنند. اما یکی از آن ها دچار مشکلاتی می شود که نمی تواند خود را به این قرار برساند.
درباره فیلم ضیافت
با نگاهی به آثار کیمیایی در می یابیم که او در فیلم های پس از انقلابش از مخاطبان سابق خود فاصله گرفته و شاید به همین دلیل باشد که فیلم های سال های بعد از انقلاب کیمیایی با شکست روبرو شده است.
کیمیایی پس از ساخت چند فیلم ضعیف این بار ما را به ضیافت دعوت کرد تا شاید بتواند با این سور دل مخاطبان را به دست بیاورد.
ما هم بر سر سفره این بزم منتظر یک غذای فوق العاده و جدید از آشپز چیره دست به نام کیمیایی بودیم.
همه چیز خوب پیش می رفت تا جایی که غذا را بر سر سفره آوردند. این دستور پخت را کیمیایی از کجا آورده خدا می داند. شبیه به همه چیز بود به جز ضیافت. یک ضیافت بی سر و ته.
کیمیایی ذوق به خرج داده بود و می خواست در این ضیافت سنگ تمام بگذارد و برخلاف آثار قبلی اش مانند قیصر، گوزن ها و گروهبان نقش پلیس را در اثرش رنگ و لعابی بدهد و ما را غافلگیر کند. اما متاسفانه این غافلگیری اصلا با این ضیافت جور در نمی آمد.
نیمه اول این ضیافت بسیار زیباتر و خوشمزه تر از نیمه دوم بود. قرار ملاقات هفت دوست دبیرستانی در کافه ای آنقدر زیبا بود که ای کاش تا آخر در آن کافه با آن حال و هوا می ماند و در همانجا تمام می شد. حس شاعرانگی و نوستالژیک دوستی در دوران دبیرستانی و بی اجازه به کافه رفتن آنقدر خوب بود که فقط یک چاشنی به نام موسیقی متن آن هم موسیقی زیبای آرتوش را کم داشت و ضیافت را کامل کرد و این موسیقی را با رفاقت در ذهن ما حک کرد.
فقط یک چیز می توانست این ضیافت را خراب کند آن هم تغییری موضع کیمیایی بود. این که قهرمانش این بار خود پلیس است.
کیمیایی بیشتر در ضیافت رو به روی خودش ایستاده بود. حرف های تند و طعنه آمیز بسیار عالی است اما نه در ضیافت.
وکیلی که مشکلش با تمام بزهکاری های یک شرکت بوده حالا مشکلش با قاچاق دختران روسی است. مشکل وکیل بیشتر شبیه خان دایی در قیصر است که با قتل با چاقو مشکل داد نه خود قتل. این خط قرمز آدم را بیشتر به یاد صورت زخمی می اندازد و یا سکانس ها و دستگیری ها آدم را بیشتر به یاد فیلم پدرخوانده می اندازد. اما این کجا و آن کجا.
متاسفانه ضیافت آن طور که باید و شاید در نیامد و اصلا به دل و جان ننشست. باز هم مشکل بر سر خود نویسنده و کارگردان است که هربار قهرمانش را درجاهای نامناسب قرار می دهد. جای قهرمانان کیمیایی نه در جنگ است و نه در پلیس و نه در نظام. اینکه این سه عنصر در آثار کیمیایی کمرنگ است زیباترین و مهم ترین بخش آثار اوست، به جای این که قهرمان را در موقعیت های نامناسب قرار دهد قوام و منطق فیلمنامه را ترمیم کند عالی می شود.
مجله اینترنتی تحلیلک