داستان کوتاه عروسی رفتن ملانصرالدین
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملانصرالدین را نیز دعوت کرده بودند. وقتی می خواست وارد شود، در مقابل او دو در وجود داشت با اعلانی بدین مضمون:
از این در عروس و داماد وارد می شوند و از در دیگر دعوت شدگان.
ملا از در دعوت شدگان وارد شد. در آنجا هم دو در وجود داشت و اعلانی دیگر:
از این در دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از در دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند.
ملا طبعا از در دومی وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید، همان جایی که وارد شده بود.
بیشتر بخوانید:
داستان انفجار بزرگ هوشنگ گلشیری
مجله اینترنتی تحلیلک