حکایت پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار
پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار، نه طاقت صبر و نه یارای گفتارجرأت سخن گفتن(1).
چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدیمشقت می کشید(2) ترک نگفتی و گفتی:
کوته نکنم ز دامنت دست
ور خود بزنی به تیغ تیزم
بعد از تو ملاذ و ملجأی نیست
هم در تو گریزم، ار گریزم
معنی کوته نکنم ز دامنت دست / ور خود بزنی به تیغ تیزم: دست از دامن تو برنمی دارم و همواره در رکاب و همراه تو خواهم بود، حتی اگر تیغ تیز مرا بزنی و از خود دور کنی.

باریخلاصه(3) ملامتش کردم که عقل نفیستگرانمایه(4) را چه رسید که نفس خسیسپست(5) غالب آمد؟ گفت:
هر کجا سلطان عشق آمد نماند
قوّت بازوی تقوی را محل
پاکدامن چون زید بیچاره ای
اوفتاده تا گریبان در وحل؟
معنی لغات و عبارت های دشوار
1. توانایی و جرأت سخن گفتن
2. زیان و مشقت می کشید
3. خلاصه
4. گرانمایه
5. پست
بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک





خوب