به بهانه بزرگداشت استاد سخن، شاعر سخن پرداز سعدی شیرازی
سعدی گنجینه ارزشمند زبان پارسی است که با کلمات جادویی، خواننده را سِحر می کند و در دنیای موسیقایی کلام زیبایش او را به ماوراء می برد، به رقص سخن در جشن زیبای کلمات.
چنان خواننده در جذبه کلامش غرق می شود که در دل با خود می گوید ای کاش بتوان در دنیای شعر او ابدی شد.
وصف سعدی، همچون سخنش سهل ممتنع است و لطافت و سادگی شعر سعدی بی بدیل و تا دنیای شاعری پا برجاست، نام سعدی درخشان و کلامش جاودانه خواهد ماند.
اشعار سعدی شیرازی همه گلچین و زیباست که در زمان محدود نمی گنجد، لاجرم به جرعه ای بسنده کنیم و مستِ میِ نابِ او شویم…
ز اندازه بیرون تشنه ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر می نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم دربند جان خویشتن
گر وی به تیرم می زند استاده ام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی درآیی تا میان دستی و پایی می زدم
اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را
امروز حالی غرقه ام تا با کناری اوفتم
آن گه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بی وفایی کردمی یرغو بقا آن بردمی
کان کافر اعدا می کشد وین سنگدل احباب را
فریاد می دارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را
سعدی چو جورش می بری نزدیک او دیگر مرو
ای بی بصر من می روم؟ او می کشد قلاب را
از کتاب کلیات سعدی
مجله اینترنتی تحلیلک