معرفی کتاب «حرمسرای قذافی»
درباره نویسنده
آنیک کوژان Annick Cojean متولد ۱۹۵۷ در فرانسه است. کوژان خبرنگار جنگ و روزنامهنگار است.
آنیک کوژان روزنامهنگار مجله لو موند است. او در سالهای پس از انقلاب در لیبی به آن کشور سفر کرده و در ملاقاتهایی که با افراد مختلف داشته است، دست به تألیف کتاب حرمسرای قذافی (Gaddafi’s Harem) میزند.
درباره کتاب «حرمسرای قذافی»
دنیا دیکتاتورهای زیادی را به خود دیده است. آدمهایی که به خودشان اجازه دادهاند برای جان و مال انسانها تصمیم بگیرند. آدمهایی که زیر سایهی قدرتشان آرزوهای زیادی لگدمال شده است.
وقتی میخواهیم دهشتناک ترین رهبران تاریخ را نام ببریم آدمهایی مثل «استالین»، «لنین»، «هیتلر» و «مائو» به ذهنمان میآیند.
اما سالهایی نه چندان دور دیکتاتوری در لیبی حکومت میکرد که زوایای پنهان شخصیتش، ماجرای هولناکی را به تصویر میکشد. اتفاقی که رخ دادنش در قرن بیست و یک به سختی در ذهن میگنجد.
معمر قذافی ۴۲ سال بر لیبی حکومت کرد و در این دوران جنایات وحشتناکی مرتکب شد. اما نکتهای هولناک دربارهی دیکتاتور لیبی وجود دارد که در تصاویر تلویزیونی که از سقوطش پخش شد پنهان ماند.
حرمسرای قذافی روایت غمباری است که پرده از هیولای درون قائد اعظم برمیدارد.
ثریا
ثریا نخستین زنی است که ماجراهای پشت پرده حکوکت دیکتاتور لیبی، قذافی را برای خبرنگاری خارجی تعریف میکند. او تنها یکی از دهها دختر قربانی است که به اجبار به اسارت خودکامه منحرف و بیمار لیبی در آمده و حال روایتگر راز خوفناک حرمسرای اوست.
کتاب «حرمسرای قذافی» (Gaddafis Harem) برنده جایزه بزرگ باشگاه بینالمللی مطبوعات است.
ثریا دختری زیبا و شاد بود که آرزوهای بزرگی در سر داشت و میخواست در آینده پزشک شود. در ۱۵ سالگی هنگامی که خبر آمد معمر قذافی قصد بازدید از مدرسه آنها را دارد، مدیر مدرسه با هیجان این خبر مهم را به دانشآموزان داد و سپس ثریا و چند دختر دیگر را انتخاب کرد تا به هنگام بازدید قذافی از او استقبال کنند و دسته گلهایی تقدیم او کنند. در هنگام بازدید، قذافی متوجه زیبایی ثریا میشود و پس از گرفتن دسته گل دستش را روی شانه ثریا و بعد روی سرش کشید. دستی که بر سر ثریا کشیده شد، زندگی او را برای همیشه تغییر داد. آمازونهای قذافی (محافظان مونت قذافی) هنگامی که او دستش را بر سر ثریا کشید، علامت را دریافت کردند و فردا به سراغ ثریا رفتند…
کتاب «حرمسرای قذافی» پس از انتشار سر و صدای زیادی به پا کرد و مخالفان و موافقان بسیاری داشت.
بیژن اشتری مترجم این کتاب در بخشی از مقدمهی این کتاب بیان میکند: «حرمسرای قذافی زندگینامه قذافی نیست و خواننده نباید به این کتاب همچون زندگینامه سیاسی قذافی نگاه کند. این کتاب، در واقع فقط به یک وجه هولناک از زندگی قذافی میپردازد؛ وجهی که عملا تبدیل به جزیی از ساختار حکومتی رژیم قذافی شده بود.»
او ادامه میدهد: «قذافیای که در این کتاب به تصویر کشیده شده به قدری هول انگیز است که شاید باورش برای خوانندگان مشکل باشد. اما کتاب به قدری مستند و خوب پژوهش شده است که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد.» اما تعدادی از منتقدان چنین نظری ندارند.
برش هایی از کتاب «حرمسرای قذافی»
– ما دخترها هر بار که بین خودمان درباره قذافی حرف میزدیم هیچوقت اسم یا عنوانش را بر زبان نمیآوردیم. فقط کفایت میکردیم بگوییم «او». او مرکز ثقل زندگیهایمان بود.
وقتی میگفتیم «او» هیچکس قاطی نمیکرد یا نمیپرسید «منظورت کیست؟»
– از پدر ثریا پرسیدم آیا هرگز به فکر نیفتاد رسما شکایت کند؟
پاسخش این بود: «از که باید شکایت میکردم؟ ثریا را سوار یک ماشین دولتی کرده و بادیگاردهایی که برای رهبر کشور کار میکردند او را با خودشان برده بودند. هیچ اعتراضی حتی قابل تصور هم نبود. موقعی که شما در جهنم هستید، چگونه میتوانید شیطان را متهم کنید؟ حتی در خیالتان هم نمیتوانید این کار را بکنید!»
– رفتارهای کثیف قائد اعظم به الگویی برای زیردستهایش تبدیل شده بود یا دقیقتر بگویم این رفتارها همچون ویروسی بود که بقیه مردان را در هر شغل و موقعیتی که بودند، مبتلا کرده بود. درست مثل یک بیماری مسری. رهبر یک کشور دیکتاتور هر نقطه ضعفی داشته باشد به زیردستهایش نیز سرایت میکند.
اعضای مافیای قذافی درست به شیوه خود او عمل میکردند. سیستم از راس تا ذیل، تا بُنِ استخوانش، فاسد و تباه بود.
مجله اینترنتی تحلیلک