همراهان همیشگی مجله ابنترنتی تحلیلک؛ در این مطلب می خواهیم با زندگینامه هلن کلر نویسنده نابینا و ناشنوا آمریکایی آشنا شویم.
هلن کلر نویسنده ای با آثار فراوان بود که دوازده کتاب و مقاله های بی شماری در زمینه نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان در طول زندگی اش به رشته تحریر درآورده است. اولین کتابش شرح حال زندگی خودش به نام «زندگی من» بود، که اولین بار در سال ۱۹۰۳ چاپ شد.
زندگینامه هلن کلر
هلن کلر در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در ایالت آلاباما متولد شد. زمانی که ۱۸ ماه بیشتر از زندگیاش نمیگذشت، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت بینایی و شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان را که در موسسهٔ آموزش نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود (به عنوان حروف) بر کف دست هلن، با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آن ها را هجی کند. او همچنین موفق شد تا به وسیله لمس کارت هایی که حروف برجسته بر آن ها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح جمله بسازد.
هلن کلر بعدها درباره خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ وقتی که تقریباً ۷ ساله بود، با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. اواز این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶ در کنار کلر ماند.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰ هلن کلر زمستان ها را در موسسه پرکینز برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون برای آموختن صحبت کردن دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لب خوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
هلن حتی وقتی که دخترک کوچکی بود بسیار مشتاق ورود به دانشگاه بود. در سن ۱۴ سالگی وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به مدرسه کمبریج بانوان جوان در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن به کمک آنی سالیوان معلم خود که سخنرانی ها را در کف دست او مینوشت، فارغ التحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد. بنابراین او اولین فرد نابینا- ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغ التحصیل شد.
هلن کلر از زمانی که در دانشگاه «رادکلیف» دانشجو بود، نگارش را آغاز کرد و این حرفه را ۵۰ سال ادامه داد. او علاوه بر «زندگی من»، ۱۱ کتاب و مقالات بی شمار در زمینه نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان به رشته تحریر در آورده است.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
هلن کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در چندین انتخابات پیاپی از نامزدی یوجین دبس، چهرهٔ معروف کمونیست و سوسیالیست حمایت میکرد. او در زمینهٔ حقوق زنان نیز فعال بود.
مجله خانوادگی زنان از هلن کلر درخواست کرد تا زندگینامه خود را بنویسد و از این راه به کنجکاوی های بی انتهای مردم سراسر جهان پاسخ دهد. او زندگینامه خود را نوشت و آن را “داستان زندگی من” نامید.
هلن کلر از جانب داران انقلاب روسیه بود و در یادداشت هایی چون “به روسیه شوروی کمک کنید” و “روح لنین” به این قضیه میپردازد.
هلن کلر یک زن کور بود، اما در تمام دوران زندگی خود، صدها برابر یک آدم عادی و در زمینههای گوناگون کتاب خوانده بود. او حتی بیشتر از بسیاری از افراد تندرست، موزیک گوش می کرد و خوشی را درک میکرد.
هلن کلر در سراسر زندگی اش با عده زیادی از افراد مشهور و سرشناس ملاقات کرد و تجربیات بسیاری نیز به دست آورد. او همچنین همه افرادی که در دوران زندگی اش به ریاست جمهوری امریکا منصوب شده بودند را ملاقات کرد.
هلن کلر با حس کردن ارتعاشات ویولن می توانست بگوید که آهنگساز موسیقی نواخته شده کیست.
کلر یک قهرمان برای نابینایان شد. وی کتاب های متعددی را در طول زندگی اش منتشر کرد و در اعتراضات علیه استخدام تمام وقت کودکان زیر ۱۲ سال در آمریکا و علیه قانون اعدام شرکت می کرد.
مارک تواین، نویسنده بزرگ و شوخ طبع آمریکایی که نوشته هایش طرفداران بی شماری دارد، در یکی از آثار خود نوشت:
جالب ترین شخصیت های قرن نوزدهم به نظر من، دو نفر بودند: ناپلئون بناپارت و هلن کلر
زمانی که “مارک تواین” این سخنان را به زبان آورد، هلن کلر تنها پانزده سال داشت و هنوز مشهور نشده بود. به عبارت دیگر، مارک تواین با تیزهوشی خاص خود فهمیده بود که روزی هلن یکی از جالب ترین و شگفت انگیزترین زنان قرن بیستم خواهد شد.
مدال طلای موسسه ملی علوم اجتماعی در سال ۱۹۵۲ میلادی به وی داده شد. در سال ۱۹۵۳ میلادی مراسم بزرگداشتی در دانشگاه “سوربون” فرانسه برای او برپا شد و در سال ۱۹۶۴ میلادی بالاترین نشانه گرامیداشت کشور ایالت متحده یعنی مدال آزادی ریاست جمهوری، از سوی رییس جمهور وقت “لیندون ب جانسون” به وی داده شد.
هلن کلر که از سال ۱۹۳۶ به “کانکتیکات وستپورت” رفته بود، تا پایان عمر در آنجا ماند. او درژوئن ۱۹۶۸ در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
امیدواریم از مطالعه زندگینامه هلن کلر لذت برده باشید
مجله اینترنتی تحلیلک