کتاب «کوری» نوشته ژوزه ساراماگو
درباره نویسنده
ژوزه ساراماگو متولد ۱۹۲۲ در آزیناگا پرتغال است. او در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمد و دوران کودکیاش را در فقر در لیسبون پایتخت پرتغال گذراند. او در همان سالهای کودکی بهعنوان شاگرد مکانیک مشغول به کار شد و شغلهای گوناگونی را تجربه کرد. او پیش از نویسندگی مدتی هم در یک انتشارات کار میکرد.
منحصر به فردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است، که گاه در درون آن زمان نیز تغییر میکند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده میکند و از سایر علامت ها که مثلاً جمله سوالی را مشخص میکند یا آن را در گیومه میگذارد و… مطلقاً میپرهیزد. گفتگوهای شخصیتهای داستان را پشت سرهم مینویسد و مشخص نمیکند که کدام جمله را چه کسی گفته و به ندرت یک پاراگراف را تمام میکند.
برخی از آثار ژوزه ساراماگو: دفتر یادداشت، سفر فیل، وقفه در مرگ، بینایی، مرد تکثیر شده، کوری، انجیل به روایت عیسی مسیح، مبانی نقاشی و خطاطی
درباره کتاب «کوری»
کتاب «کوری» درباره رعایت نکردن حقوق دیگران است و رمان در یک چهارراه آغاز میشود. جایی که اولین نفر به یک کوری عجیب دچار میشود. یک نوع کوری که در آن چشمها سیاهی را نمیبیند بلکه یک نوع کوری سفید است که در آن شخص همه چیز را سفید میبیند، انگار که در یک دریایی از شیر به سر ببرد.
ساراماگو بارها مساله جهل و خرد را در طول روایت داستان رمان «کوری» بررسی میکند. از این منظر، رمان استعارهای است از «عدم توانایی دیدن». ساراماگو میگوید رمان «کوری» را نوشته است تا به افرادی که آن را میخوانند یادآور شود که وقتی ما ارزشهای زندگی را پایین میآوریم، خردمان را منحرف کردهایم و اینگونه است که روزانه میبینیم کرامت انسانی توسط افرادی که در مسند قدرت ایستادهاند مورد حمله قرار میگیرد.
داستان بیماری مسری ساراماگو در شهری بینشان آغاز میشود، در صحنهای که مردی در ماشینی پشت چراغ قرمز ایستاده است. چراغ سبز میشود اما ماشین حرکت نمیکند با اینکه رانندگان پشت سر او شروع به بوق زدن میکنند. مرد ناگهان کور شده و دنیا در برابر چشمانش سفید میشود…
جوایز
کتاب «کوری» در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت جایزه نوبل شد.
برشی از کتاب «کوری»
وجدان که خیلی از آدمهای بیفکر آن را زیر پا میگذارند و خیلیهای دیگر انکارش میکنند، چیزی است که وجود دارد و همیشه وجود داشته. اختراع فلاسفه عهد دقیانوس نیست، یعنی اختراع زمانی که روح چیزی جز یک قضیه مبهم نبود. با گذشت زمان، همراه با رشد اجتماعی و تبادل ژنتیکی کار ما به آنجا کشیده که وجدان را در رنگ خون و شوری اشک پیچیدهایم و انگار که این هم بس نبوده، چشمها را به نوعی آیینه رو به درون بدل کردهایم، نتیجه این است که چشمها غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو میدهند.
امیدواریم از خواندن «کوری» لذت ببرید و برای خواندن معرفی سایر کتابها به بخش معرفی کتاب مراجعه کنید.
مجله اینترنتی تحلیلک