جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
معرفی کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی

معرفی کتاب سقای آب و ادب نوشته سید مهدی شجاعی

معرفی کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی...شجاعی در رمان سقای آب و ادب زندگی حضرت ابوالفضل (ع) را با روایتی شاعرانه توصیف می‌کند و در خلال داستان ابعاد جدیدی از شخصیت بزرگوار حضرت عباس را به تصویر می‌کشد.

کتاب سقای آب و ادب نوشته سید مهدی شجاعی

درباره نویسنده کتاب سقای آب و ادب

سیدمهدی شجاعی سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد و ۱۷ سال بعد با دیپلم ریاضی برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد.

او در بدو ورود به دانشکده، گرایش کارگردانی تئاتر را برگزید و حدود سه سال نیز با همین گرایش پیش رفت و عموم واحدهای کارگردانی را پشت سر گذاشت.

در این زمان که به ۲۰ سالگی رسیده بود، از میان مسیرهای مختلف پیش‌رو نویسندگی را به عنوان حرفه برگزید.

اگر چه رشته تحصیلی‌اش ادبیات نمایشی بود و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرد، اما بیشتر روی داستان‌نویسی متمرکز شد و مجموعه‌هایی از داستان‌های کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا»، «غیرقابل چاپ» «سری که درد… می‌کند» را منتشر کرد.

از دیگر آثار هنری سیدمهدی شجاعی، قطعه‌های ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شده‌اند.

او در زمینه فیلمنامه نویسی، ادبیات بزرگسالان و کودکان فعالیت داشته است.

از دیگر کتاب های سید مهدی شجاعی می توان به عناوین زیر اشاره کرد:

  • پدر، عشق، پسر
  • از دیار حبیب
  • غیر قابل چاپ
  • ایمان و گندم
  • کشتی پهلو گرفته
  • و …

درباره کتاب سقای آب و ادب

واقعه‌ی عاشورا، عظیم‌ترین رخداد تاریخ تشیع و به نوعی حافظه‌ی جمعی اسلام شیعی است.

نبرد «امام حسین‌ (ع)» تشنه لب، تنها جنگی ساده بین حق و باطل نیست، بلکه پیامی ابدی برای آزادی‌خواهان قلمداد می‌شود.

حضرت عباس سقای دشت کربلاست که در نبرد عاشورا در کنار برادرش امام حسین علیه دشمن جنگید و در نهایت نیز به عنوان علمدار دشت کربلا به فیض شهادت رسید.

سیدمهدی شجاعی در رمان «سقای آب و ادب» زندگی حضرت ابوالفضل (ع) را با روایتی شاعرانه توصیف می‌کند و در خلال داستان ابعاد جدیدی از شخصیت بزرگوار حضرت عباس را به تصویر می‌کشد.

سقای آب و ادب در ۱۰ فصل روایت شده است.

فصل‌های کتاب عبارتند از «عباسِ علی»، «عباسِ ام‌البنین»، «عباسِ عباس»، «عباسِ سکینه»، «عباسِ مواسات»، «عباسِ زینب»، «عباسِ ادب»، «عباسِ حسین»، «عباسِ فرشتگان» و «عباسِ فاطمه».

نویسنده در هر فصل سعی دارد تا قسمتی از شخصیت ابوالفضل (ع) را به نمایش بگذارد. در توصیف هر فصل رفت و آمدهای بسیاری وجود دارد و به صورت سیال اتفاقات داستان روایت می‌شود.

در روایت تمام فصول، شجاعی از مستندات تاریخی برای پیش‌ بردن داستان خود کمک گرفته است.

در فصل نهم «عباسِ فرشتگان» راوی، شیوه‌ی نگارش خود را تغییر می‌دهد و از زبان فرشتگان مدحیه‌ای در رثای حضرت عباس (ع) گفته می‌شود؛ «ما فرشتگان؛ فرشتگان هفت آسمان، بر خود فرض می‌شماریم که پا به میدان بگذاریم و پرده از رخسار حضرت ابوالفضائل برداریم. و ناگفته پیداست که این نه بدان معناست که ما قادریم پرده از اسرار حضرت ابوالفضائل برداریم. چرا که رخسار جلوه‌ای از جلوات حضور عیان است و اسرار، جنس و جوهری از علوم در پرده و معارف پنهان. و میان این دو، فاصله میان زمین است تا آسمان.»

کتاب سقای آب و ادب

معرفی کتاب سقای آب و ادب
کتاب سقای آب و ادب

کتاب سقای آب و ادب

برشی از کتاب سقای آب و ادب

شریعه فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر.

سوار تشنه‌لب، لحظه به لحظه به آب نزدیک‌تر می‌شود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخند شیرینی بر لب.

لبخند، لب‌های ترک خورده‌اش را به خون می‌نشاند.

اسب در زیر پایش، به عقابی می‌ماند که مماس با زمین پرواز می‌کند.

آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیرون کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین می‌اندازد.

«وقتی که تو بر اسب سوار می‌شوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان»

چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سر فرو ریخته و تاب برداشته و چهره‌ی درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قاب گرفته است.

«ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش می‌کاهد. این چه ماهی است که رنگ از رخ روز می‌زداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ می‌کند؟!»

چیزی به آب نمانده است. برق آب در چشم‌های اسب و سوار می‌درخشد.

هوای مرطوب در شامه تفتیده اسب می‌پیچد و به او جان و توان تازه می‌بخشد.

سوار دمی به عقب بر می‌گردد و کشته‌های خویش را مرور می‌کند.

همه این جنازه‌ها اکنون در سایه سار نخل‌ها خفته‌اند، تا لحظاتی پیش ایستاده بوده‌اند و سدی شکست‌ناپذیر می‌نموده‌اند.

فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بوده‌اند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود.

فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمی‌گذارند.

باور دشمن بر این بوده است که نه از آب، که از حیات خویش نگهبانی می‌کند.

اکنون همه‌ی آن چهار هزار، یا کشته‌ی اویند یا گریخته از هجوم خشم او.

اما آن‌ها که گریخته‌اند باز خواهند گشت. یاران خویش را به کمک خواهند خواست و بازخواهند گشت. حتی پیاده‌ها بر این اسب‌های سرگشته و بی صاحب خواهند نشست و هجوم و محاصره را از سر خواهند گرفت.

 

امیدواریم از مطالعه کتاب سقای آب و ادب لذت ببرید…

 

بیشتر بخوانید:

 

مجله اینترنتی تحلیلک

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x