همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک بعد از سلسله مطالب گلستان سعدی، قابوسنامه قابوس بن وشمگیر و رساله عشق ابن سینا، در این مقال به «چهارمقاله» نوشته نظامی عروضی می پردازیم.
این مطلب به حکایت اول مقاله دبیری چهارمقاله اختصاص دارد.
مقالت اول؛ در ماهیت دبیری و کیفیت دبیر کامل و آنچه بدین تعلق دارد
حکایت اول
اسکافی دبیری بود از جمله دبیران آل سامان ـ رحمهم الله ـ و آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق (۱) نیکو رفتی و از مضایق (۲) نیکو بیرون آمدی و در دیوان رسالت نوح بن منصور (۳) محرّری (۴) کردی، مگر قدر او نشناختند و بقدر فضل او را ننواختند، از بخارا بهرات رفت بنزدیک الپتگین، و الپتگین ترکی خردمند بود و ممیّز (۵) ، او را عزیز کرد و دیوان رسالت بدو تفویض فرمود، و کار او گردان شد. و بسبب آنکه نوخاستگان در حضرت پدیدار آمده بودند بر قدیمان استخفاف همی کردند، و الپتگین تحمّل همی کرد، و آخر کار او بعصیان کشید باستخفافی که در حق او رفته بود باغراء جماعتی که نوخاسته بودند، و امیر نوح از بخارا بزاولستان بنوشت تا سبکتگین با آن لشکر بیایند، و سیمجوریان از نشابور بیایند، و با الپتگین مقابله و مقاتله کنند، و آن حرب سخت معروفست و آن واقعه صعب مشهور. پس از آنکه آن لشکرها بهرات رسیدند، امیر نوح علی بن محتاج الکشانی را که حاجب الباب بود با الپتگین فرستاد با نامه ای چون آب و آتش (۶)، مضمون او همه وعید (۷)، و مقرون او همه تهدید، صلح را مجال ناگذاشته، و آشتی را سبیل رها ناکرده، چنانکه در چنین واقعه ای و چنین داهیه ای (۸) خداوند ضجر (۹) قاصی ببندگان عاصی نویسد. همه نامه پر از آنکه بیایم و بگیرم و بکشم. چون حاجب، ابوالحسن علی بن محتاج الکشانی، نامه عرضه کرد و پیغام بگفت و هیچ باز نگرفت (۱۰) الپتگین آزرده بود آزرده تر شد، برآشفت و گفت: من بنده پدر اویم، اما در آن وقت که خواجه من از دار فنا بدار بقا تحویل کرد او را بمن سپرد نه مرا بدو، و اگرچه از روی ظاهر مرا در فرمان او همی باید بود اما چون قضیّت را تحقیق کنی نتیجه برخلاف این آید، که من در مراحل شیبم و او در منازل شباب، و آنها که او را برین بعث همی کنند ناقض این دولت اند نه ناصح، و هادم (۱۱) این خاندانند نه خادم.
و از غایت زعارت (۱۲) باسکافی اشارت کرد که چون نامه جواب کنی از استخفاف هیچ باز مگیر (۱۳)، و بر پشت نامه خواهم که جواب کنی. پس اسکافی بر بدیهه جواب کرد و اول بنوشت. بسم الله الرحمن الرحیم یا نوحُ قد جادَلتنا فاکثرتَ جدالنا فاتنا بما تعدُنا ان کُنت من الصادقین (۱۴) چون نامه بامیر خراسان نوح بن منصور رسید، آن نامه بخواند، تعجب ها کرد و خواجگان دولت حیران فرو ماندند، و دبیران انگشت بدندان گزیدند. چون کار الپتگین یکسو شد، اسکافی متواری گشت و ترسان و هراسان همی بود، تا یک نوبت که نوح کس فرستاد و او را طلب کرد و دبیری بدو داد و کار او بالا گرفت و در میان اهل قلم منظور و مشهور گشت. اگر قرآن نیکو ندانستی در آن واقعه بدین آیت نرسیدی و کار او از آن درجه بدین غایت نکشیدی.
- بلندی ها
- تنگناها
- این یک اشتباه تاریخی است و اسکافی در دربار نوح بن نصر جد نوح بن منصور بوده است
- نگارنده
- جداکننده، تمییز دهنده
- تند و تیز
- وعده شر و بدی
- مصیبت
- خشمگین، تنگدل
- از جمله پیغام هایی که به او دادند هیچ کم نکرد و همه را باز گفت
- ویران کننده
- نهایت خشم
- تا می توانی تحقیرش کن
- سوره هود آیه ۳۲: به نام خداوند بخشاینده مهربان. ای نوح! همانا با ما ستیزه کردی، پس اگر از راستگویانی، آنچه را که به ما وعده دهی بیار!
بیشتر بخوانید
چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت اول؛ دبیری
در این مطلب به حکایت اول مقاله دبیری چهارمقاله پرداختیم و در مطلب بعد به ذکر حکایت دیگری از مقالت اول (در ماهیت دبیری و کیفیت دبیر کامل و آنچه بدین تعلق دارد) می پردازیم.
در این سلسله نوشته ها به چهارمقاله تصحیح محمد قزوینی و به اهتمام دکتر محمد معین توجه شده است.
مجله اینترنتی تحلیلک