همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک بعد از سلسله مطالب گلستان سعدی، قابوسنامه قابوس بن وشمگیر و رساله عشق ابن سینا، در این مقال به «چهارمقاله» نوشته نظامی عروضی می پردازیم.
در ادامه سلسله مطالب «چهار مقاله» اثر نظامی عروضی، به مقالت دوم این کتاب می پردازیم.
در این مطلب ( حکایت سوم مقالت ماهیت شعر ) حکایت محمود و ایاز را با هم می خوانیم.
مقالت دوم
در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر
حکایت سوم
عشقی که سلطان یمین الدّوله محمود را بر ایاز ترک بوده است معروف است و مشهور.
آورده اند که سخت نیکو صورت نبود، لیکن سبز چهره ای شیرین بوده است، متناسب اعضا و خوش حرکات، و خردمند و آهسته، و آداب مخلوق پرستی او را عظیم دست داده بوده است، و در آن باره از نادرات زمانه خویش بوده است. و این همه اوصاف آن است که عشق را بعث کند (۱)، و دوستی را برقرار دارد و سلطان یمین الدّوله مردی دین دار و متّقی بود، و با عشق ایاز بسیار کشتی گرفتی، تا از شارع (۲) شرع و منهاجِ (۳) حُرّیّت (۴) قدمی عدول نکرد.
شبی در مجلس عشرت _ بعد از آنکه شراب درو اثر کرده بود و عشق درو عمل نموده _ بزلف ایاز نگریست، عنبری دید بر روی ماه غلتان، سنبلی دید بر چهره آفتاب پیچان، حلقه حلقه چون زره، بند بند چون زنجیر، در هر حلقه ای هزار دل، در هر بندی صد هزار جان.
عشق عنانِ خویشتن داری از دست صبر او بربود و عاشق وار در خود کشید. مُحتسبِ (۵) آمَنّا وَ صَدَّقنا (۶) سر از گریبان شرع برآورد، و در برابر سلطان یمین الدوله بایستاد و گفت: «هان محمود! عشق را با فسق میامیز، و حق را با باطل ممزوج مکن، که بدین زلّت ولایت عشق بر تو بشورد، و چون پدر خویش از بهشت عشق بیوفتی وبعناء (۷) دنیای فسق درمانی.»
سمع اقبالش در غایت شنوایی بود، این قضیّت مسموع افتاد. ترسید که سپاه صبر او با لشکر زلفین ایاز برنیاید، کارد برکشید و بدست ایاز داد که «بگیر و زلفین خویش را ببر!» ایاز خدمت کرد و کارد از دست بستد، و گفت: «از کجا ببرم؟» گفت: «از نیمه». ایاز زلف دو تو کرد و تقدیر بگرفت (۸) و فرمان بجای آورد، و هر دو سر زلف خویش را پیش محمود نهاد. گویند آن فرمانبرداری عشق را سبب دیگر شد. محمود زر و جواهر خواست و افزون از رسم معهود و عادت ایاز را بخشش کرد، از غایت مستی در خواب رفت. و چون نسیم سحرگاهی برو وزید بر تخت پادشاهی از خواب در آمد، آنچه کرده بود یادش آمد، ایاز را بخواند، و آن زلفین بریده بدید. سپاه پشیمانی بر دل او تاختن آورد، و خمار عربده (۹) بر دماغ او مستولی گشت، می خفت و می خاست، و از مقربان و مرتّبان (۱۰) کس را زهره آن نبود که پرسیدی که سبب چیست؟ تا آخر کار حاجب علی قریب _ که حاجب بزرگ او بود _ روی بعنصری کرد و گفت: «پیش سلطان در شو، و خویشتن را بدو نمای، و طریقی بکن که سلطان خوش طبع گردد.»
عنصری فرمان حاجب بزرگ بجای آورد و در پیش سلطان شد، و خدمت کرد. (۱۱)
سلطان یمین الدوله سر برآورد و گفت: «ای عنصری! این ساعت از تو می اندیشم. می بینی که چه افتاده است ما را؟ درین معنی چیزی بگوی که لائق حال باشد.»
عنصری خدمت کرد و بر بدیهه گفت:
کی عیبِ سرِ زلفِ بت از کاستن است؟
چه جای بغم نشستن و خاستن است؟
جای طرب و نشاط و می خواستن است
کاراستن سرو ز پیراستن است (۱۲)
سلطان یمین الدوله محمود را با این دو بیتی بغایت خوش افتاد، بفرمود تا جواهر بیاورند، و سه بار دهان او پر جواهر کرد، و مطربان را پیش خواست و آن روز تا بشب بدین دو بیتی شراب خوردند، و آن داهیه (۱۳) بدین دو بیتی از پیش او برخاست و عظیم خوش طبع گشت، والسلام.
اما بباید دانست که بدیهه گفتن رُکن اعلی است در شاعری، و بر شاعر فریضه است که طبع خویش را بر ریاضت بدان درجه رساند که در بدیهه معانی انگیزد، که سیم از خزینه ببدیهه بیرون آید، و پادشاه را حسب حال بطبع آرد، و این همه از بهر مراعات دل مخدوم و طبع ممدوح می باید، و شعرا هرچه یافته اند از صلات مُعظم، ببدیهه و حسب حال یافته اند.
- برانگیزد
- راه بزرگ
- راه پیدا
- آزادگی
- شخصی که مامور نهی از منکرات شرع است
- گرویدیم و به راست داشتیم
- رنج
- اندازه گرفت
- بدخویی
- مرتبه داران
- تعظیم کرد
- آراستن یعنی زینت دادن چیزی با افزودن بر آن و پیراستن یعنی زینت دادن با کاستن
- کار سخت و دشوار
مطالبی که تاکنون از چهارمقاله به انتشار رسیده است:
چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت اول؛ دبیری
چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت اول از مقالت دبیری
چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت دبیری
چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت سوم از مقالت دبیری
چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت دبیری
چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت دوم؛ ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر
چهارمقاله نظامی عروضی / مقالت دوم؛ در چگونگی شاعر و شعر او
چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت دوم از مقالت ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر
در مطلب بعد به ذکر حکایت دیگری از مقالت دوم (در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر) می پردازیم.
در این سلسله نوشته ها به «چهارمقاله» نوشته نظامی عروضی و تصحیح محمد قزوینی و اهتمام دکتر محمد معین توجه شده است.
مجله اینترنتی تحلیلک