مداحی شب پنجم محرم بنی فاطمه
مداحی شب پنجم محرم بنی فاطمه
کشیده آه عبدالله،
شده از راز در گودال تا آگاه عبدالله
در این صحرا پس از قاسم،
برای مجتبی مانده فقط یک راه عبدالله
جدا شد عبد از الله،
در این وحدت خدا شد در مسیر راه عبدالله
خدا در کثرت افتاد،
عمو شد لا اله و گشت الا الله عبدالله
صدایی گفت در گوشش،
عمو تنهاست در گودال بسم الله عبد الله
به گریه داد زد زینب،
نرو برگرد پیش عمه عبدالله، عبدالله
قلم شد دست های او،
ابالفضلی شده حالا در این درگاه عبدالله
اگر چه شد قلم اما،
نشد دستش ز دامان عمو کوتاه عبدالله
سپاه تیر ها می دوخت،
عجب پیراهنی گشته برای شاه عبدالله
شده دریای خون گودال،
به روی سینۀ کشتی شده مصباح عبدالله
بدین ترتیب در گودال،
شد عبدالله ثارالله و ثارالله عبدالله
معما بود در گودال،
سر حل کردنش با تیغ غوغا بود در گودال
دوباره جمعشان جمع است،
پیمبر بود و حیدر و بود و زهرا بود در گودال
میان این کَسا اما،
برای جسم عبدالله هم جا بود در گودال
کسا مجموعِ شش تن شد،
که عبدالله عصای دست بابا بود در گودال
حسن شد سر فراز اینجا،
که فرزند خودش هم ارباً ارباً بود در گودال
گهی بالا گهی پایین،
فقط از دور دست و تیر پیدا بود در گودال
چه بذل و بخششی میکرد،
که آغوش تمام زخم ها وا بود در گودال
صدای شمر میآمد،
رد خون بود بر خنجر رد پا بود در گودال
سنان و شمر و با خولی،
حرامی ها مگر جای بفرما بود در گودال
مداحی شب پنجم محرم بنی فاطمه
مجله اینترنتی تحلیلک