معرفی کتاب بابا لنگ دراز
درباره نویسنده کتاب بابا لنگ دراز
کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر است.
جین وبستر از بستگان مارک توین و فرزند بزرگ خانواده بود. در کودکی با جد مادری، مادربزرگ و مادرش زیر یک سقف زندگی میکرد. او در چهل سالگی، پس از به دنیا آوردن دخترش، در اثر تب زایمان درگذشت.
درباره کتاب بابا لنگ دراز
کتاب بابا لنگ دراز اثر ماندگار و مشهور جین وبستر نویسندهی آمریکایی است. این رمان مجموعهای از نامههای دختری جوان به نام جودی آبوت است که برای یک مرد ثروتمند و نیکوکار مینویسد.
جروشا آبوت دختر یتیمی است که برخلاف روال عادی پرورشگاه تا ۱۸ سالگی در آنجا مانده، اما یکی از خیّرین پرورشگاه او را به دانشگاه میفرستد و داستان بابا لنگ دراز در واقع نامههای جروشا به این خیّر است.
او در این نامهها از روزمرگیها و هیجانات زندگی جدیدش برای او مینویسد. زندگی که پر از تجربههای جدید، لذتبخش و توأم با احساسات گوناگون است.
جین وبستر دربارهی رمان بابا لنگ دراز (Daddy Long Legs)، جایی در دفتر خاطراتش نوشته بود که نمیتواند بیاحترامی دختران ثروتمند نسبت به دختران فقیر را تحمل کند و همین مسئله باعث نوشتن رمان شد.
در واقع میتوان گفت که این کتاب با احساسات واقعی او آمیخته شده است.
جین وبستر (Jean Webster) در کتاب بابا لنگ دراز علاوه بر جنبههای سرگرم کننده به عواطف و احساسات لطیف انسانی مثل بخشش، نوع دوستی، صبر و پایداری و… نیز اشاره میکند.
جودی آبوت در کتاب بابا لنگ دراز به نوعی طرفدار حقوق زنان در اجتماع و فردی آزادیخواه است. این داستان به شیوهای بیان شده که هر فردی، در هر سن و سالی ارتباط خوبی با برقرار می کند.
برشی از کتاب
بابا لنگ دراز عزیز، شما یک دختر بچه مامانی نداشتید که او را در کودکی از گهواره اش دزدیده باشند؟ شاید آن دختر من باشم! اگر ما شخصیت های یک رمان بودیم، شاید گره گشایی آخر رمان کشف همین قضیه بود. واقعا خیلی عجیب است آدم نداند کیست. یک جورایی هیجان انگیز و رمانتیک است…
نامه نوشتن به کسی که انسان ندیده و نمیشناسد کمی مضحک است، اصلاً برای من نامه نوشتن عجیب و غریب است. من کسی را نداشتم که برایش نامه بنویسم بنابراین اگر نامههای من درجه یک نیست امیدوارم ببخشید…
من همه عمر تنها بودهام، ناگهان یک نفر پیدا شده که نسبت به من و سرنوشت آینده من اظهار علاقه کرده است، لذا من تمام این تابستان راجع به شما فکر کردهام.
احساس میکنم خانوادهای پیدا کردهام، حالا نمیدانم شما را چه خطاب کنم، چون هیچ اطلاعی از شما ندارم. ولی آنچه مسلم است شما پاهای درازی دارید و من تصمیم گرفته ام، شما را بابا لنگ دراز خطاب کنم، امیدوارم به شما برنخورد، این شوخی بین ما دو نفر خواهد بود و به مادام لیپت هم نخواهیم گفت.
بابا لنگ دراز عزیز من عاشق دانشکده هستم و بیش از همه عاشق شما که مرا به دانشکده فرستادید، آنقدر خوشحالم که از شدت هیجان خوابم نمی برد. شما نمی دانید اینجا با پرورشگاه «ژان گریر» چقدر فرق دارد. دلم برای دخترانی که نمیتوانند به این دانشکده بیایند میسوزد.
خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست، مهم این است که آدم بتواند با چیزهای کوچک خیلی خوش باشد.
بابا جون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کردم و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد.
من می خواهم بعد از این، زندگی فشرده بکنم و هر ثانیه از زندگی ام را خوش باشم. می خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم.
شما نیز اگر این کتاب را مطالعه کرده اید، نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.
مجله اینترنتی تحلیلک