همراهان همیشگی مجله اینترنتی تحلیلک؛ در این مطلب می خواهیم ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از زبان آمنه علیهاسلام را خدمتتان تقدیم کنیم.
ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از زبان حضرت آمنه علیهاسلام
حضرت آمنه سلام الله علیها می گوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرندهای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانیها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا در بر گرفت. سپس بانوانی بلند قامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسانها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی میگوید: «از گرامیترین مردم، او را بگیرید.»
مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جامهای آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه بر افراشته بود. پس از آن محمد صلی الله علیه و آله به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود.
بیشتر بخوانید: بخشی از زندگینامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله
ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را در بر گرفت. گویندهای گفت:
«محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت و عنوان بشناسند.»
سپس او را باز گرداندند و دیدمش که در پارچهای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچهای بود از ابریشم سبز.
سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود. هاتفی میگفت: «کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست.»
پس از آن، ابر دیگری او را فرا گرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد. شنیدم که گویندهای می گفت: «محمد را در شرق و غرب بگردانید و او را بر جنیان و آدمیان، پرندگان و درندگان نمایش دهید و به او عطا کنید صفای آدم، نازکدلی نوح، دوستی ابراهیم، زبان اسماعیل، کمال یوسف، شادی یعقوب، صدای داود، زهد یحیی و کرم عیسی را.» سپس هاتفی گفت: «همه دنیا در اختیار و قدرت محمد در آمد.»
سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید میدرخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقره ای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمرّدین چهارگوشهای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت. در این وقت هاتفی گفت:« این دنیاست؛ ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد صلی الله علیه و آله وسط آن را گرفت.
گویندهای گفت: «محمد صلی الله علیه و آله و سلم کعبه را گرفت.» در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب می کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلی الله علیه و آله را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را: «در پناه خدا باشی. من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت.»
این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت: «بر تو بشارت باد ای سایه سربلندی دنیا و آخرت.» سپس نوری از سر محمد صلی الله علیه و آله تا آسمان درخشید و من کاخهای سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بال هایشان را گشاده بودند.
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که ابلیس به هفت آسمان میرفت و خبرهای سماویه را میشنید، وقتی که حضرت عیسی علیه السلام متولّد شد، او را از سه آسمان منع کردند و چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متولّد شد او را از همه آسمان ها منع کردند و شیاطین را با تیرهای شهاب از درهای آسمان راندند، پس قریش گفتند: حتما وقت تمام شدن دنیا و آمدن قیامت است که اهل کتاب (یهود و نصاری) ذکر میکردند و ما شنیدیم، عمرو بن امیه که داناترین اهل جاهلیت بود گفت: نگاه کنید به ستارههای معروف که مردم با آنها زمان های زمستان و تابستان را میشناسند، اگر یکی از آن ها بیفتد، بدانید وقت آن است که همه خلایق هلاک شوند و اگر آنها به حال خود و ستارههای دیگر ظاهر شوند پس امر غریبی اتّفاق خواهد افتاد.
ولادت پیامبر اسلام
وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله متولّد شد، دیوها رانده شدند و مردم را زمین لرزه ای فرا گرفت که به همه جای دنیا رسید تا آنجا که کلیساها ویران گشت و چیزی که جز خدا پرستش میشد از جای خود کنده شد و ستارگانی هویدا گشت که پیش از آن دیده نمیشد و کاهنان یهود از آن در شگفت ماندند.
ایوان کسری بلرزید و چهار کنگره آن افتاد و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دیدند که شترانی عربی اسبانی سرکش را میکشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند و طاق کسری از میانش شکست و دو حصّه شد و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز کرد تا به مشرق رسید، هر بتی که در هر جای عالم بود بر رو افتادند و دریاچه ساوه که سال ها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک شد و وادی سماوه که سال ها بود کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
ولادت پیامبر اسلام
از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است؛ که چون آن حضرت متولّد شد بت ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد، این ندا از آسمان رسید که: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل کان زهوقا؛ حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است. و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و کلوخی و درختی خندید و آنچه در آسمان ها و زمین ها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و میگفت: بهترین امّت ها و بهترین خلایق و گرامی ترین بندگان و بزرگ ترین عالمیان محمّد صلی الله علیه و آله است.
مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج از امام موسی کاظم علیه السلام روایت کرده است که چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان کرد و لب های خود را به توحید به حرکت آورد و از دهان مبارکش نوری ساطع شد که اهل مکّه قصرهای بصری و اطراف آن را که از شام است، دیدند و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن که جنّ و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی رُخ داده است.
قال رسول الله (صلیالله علیه و آله):
مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَهِ؛ هر کس تقوا روزىاش شود، خیر دنیا و آخرت روزى او شده است.
نهج الفصاحه ص ۷۶۹، ح ۳۰۱۵
مجله اینترنتی تحلیلک