جمعه/ 2 آذر / 1403
Search
Close this search box.
اختلالات خلقی

اختلالات خلقی

اختلال در وضعیت روانی حاکم بر فرد را اختلال خلقی می‌نامند که مشخصه آن اختلال یا آشفتگی در خلق یا حالت عاطفی فرد است. منظور از خلق حال و هوای احساسی یا هیجانی نافذ یا پایداری است که بر رفتار و درک فرد از جهان تاثیر می گذارد.

اختلالات خلقی شامل گروه وسیعی از اختلالات روانی به حساب می آیند که در جوامع مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. اختلالات خلقی اغلب به شکل خلق پایین (در دوره های افسردگی) یا به شکل خلق بالا در دوره های شیدایی (دو قطبی) دیده می شوند.

خلق مرضی یا پاتولوژیک و آشفتگی های همراه آن، نمای بالینی غالب این بیماری را تشکیل می دهد. گشاده رویی، خلق افسرده، کاهش یا افزایش خواب، پرش افکار و عدم تمرکز و … از علایم اختلالات خلقی به حساب می آیند. این بیماری به حالت مربوط به غم، هیجان و شادی فرد مربوط می شود. شدت و مدت زمان این بیماری بسته به انواع آن متفاوت است. اختلالات خلقی می تواند باعث تضعیف عملکرد فرد در زندگی و اجتماع شود.

انسان مدام وسوسه می شود که اختلالات خلقی را بر روی پیوستاری تصور کند که شامل نوسانات بهنجار خلق است. با این حال بیماران دچار اختلالات خلقی اغلب حالات مرضی خود را دارای کیفیتی غیرقابل توصیف و در عین‌ حال مجزا توصیف می کنند. بنابراین مفهوم پیوستار ممکن است بازنمود هم ذات پنداری مفرط بالینگر با پاتولوژی باشد. به همین دلیل رویکرد او در قبال بیماران دچار اختلالات خلقی را دستخوش تحریف می سازد.

افسردگی و دو قطبی
فرد مبتلا به اختلالات خلقی توانایی مدیریت خلق خود را ندارد.

تعریف اختلالات خلقی

اختلال در وضعیت روانی حاکم بر فرد را اختلال خلقی می نامند که مشخصه‌ی آن اختلال یا آشفتگی در حالت عاطفی فرد است و خود را در اشکال مختلف نشان می‌دهد.

به زبان ساده بالا رفتن یا پایین آمدن خلق مشخص کننده اختلالات خلقی هستند. هر شخص در زندگی خود بر اثر اتفاقات مختلف می تواند خلق بالا، پایین یا طبیعی را تجربه کند. در صورتی که فرد نتواند در شرایط مختلف خلق خود را مدیریت و کنترل کند، اختلالات خلقی به وجود می آید. نوسانات شدید و حالات غیرطبیعی و غیر عادی تجربه ای است که هر فردی که اختلال خلقی دارد، با آنها روبرو می شود.

با آنکه به این بیماری اختلال خلقی می گویند، اما فقط خلق را تحت تاثیر قرار نمی دهد. این اختلال بر سایر جنبه های فردی نیز تاثیرگذار خواهد بود.

از دیگر نشانه ها و علایم اختلالات خلقی عبارت است از: تغییراتی در سطح فعالیت، توانایی های شناختی، تکلم و کارکردهای نباتی از قبیل خواب، فعالیت جنسی و سایر نظم های زیستی. این تغییرات تقریباً همیشه موجب مختل شدن کارکردهای بین فردی، اجتماعی و شغلی بیمار می شود.

اختلالات خلقی
خلق بیمار می تواند بی ثبات باشد و سریعاً بین قطب‌های مخالف در نوسان باشد

تعریف خلق:

خلق حال و هوای احساسی یا هیجانی نافذ و پایداری است که بر رفتار و درک فرد از جهان تاثیر می گذارد. عاطفه به تظاهر بیرونی خلق اطلاق می شود. اختلالات خلقی که گاهی اختلالات عاطفی نامیده می‌شوند، طبقه مهمی از بیماری‌های روانپزشکی هستند.

برای توصیف خلق انواعی از صفات به کار می روند، مانند افسرده، غمگین، تهی، ملانکولیک، ناراحت، تحریک‌پذیری سلول، بالا، سرخوش، مانیک، شاد و بسیاری از صفات دیگر که همگی ماهیتی توصیفی دارند. برخی از آنها قابل مشاهده توسط بالینگر هستند، مانند چهره ناشاد و سایر موارد را فقط خود بیمار احساس می‌کند مانند ناامیدی.

خلق می تواند بی ثبات و سریعاً بین قطب‌های مخالف در نوسان باشد. مثلاً فرد یک لحظه با صدای بلند می خندد و گشاده رو است و لحظه‌ای دیگر گریان و مایوس است.

 

 انواع اختلالات خلقی:

اختلالات خلقی به افسردگی، اختلال دوقطبی و اختلال خلقی ناشی از مواد طبقه‌بندی می‌شوند. بعلاوه افسردگی و اختلالات دو قطبی به انواع خاصی از افسردگی طبقه‌بندی می‌شوند، در حالی که اختلالات ناشی از مواد بر اساس ماده شیمیایی که موجب این عارضه می‌شوند، طبقه‌بندی می‌گردند.

اگر بیمار فقط به دوره‌های افسردگی اساسی دچار شود، اصطلاحاً گفته می‌شود که به اختلال افسردگی اساسی یا افسردگی یک قطبی مبتلا است.

برای بیمارانی که به هر دو نوع دوره افسردگی و مانیا (شیدایی) دچار می‌شوند و یا فقط دوره های مانیا را تجربه می‌کنند، تشخیص اختلال دوقطبی مطرح می گردد. بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی را که هیچ دوره‌ای از افسردگی ندارند، گاه با اصطلاحاتی نظیر “مانیا یک قطبی” و “مانیای خالص” توصیف می کنند.

سه طبقه دیگر اختلالات خلقی عبارتند از: هیپومانیا (نیمه شیدایی)، خلق ادواری (سیکلوتایمی) و افسرده خویی (دیس تایمی). هیپومانیا شامل دوره‌ای از علایم مانیا است که با تمام ملاک های دوره مانیا مطابقت نمی‌کند. خلق ادواری و افسرده خویی به ترتیب اشکال خفیف‌تر اختلال دوقطبی و افسردگی اساسی محسوب می‌شوند.

اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی از دیدگاه روانپزشکی به ویژه در ۲۰ سال اخیر دو اختلال جداگانه به شمار می روند. با این حال به تازگی این احتمال دوباره مدنظر قرار گرفته که شاید اختلال دوقطبی، شکل جدیدی از افسردگی اساسی باشد. معاینه و بررسی دقیق بیمارانی که تشخیص اختلال افسردگی اساسی بر آنها گذاشته شده است، از وجود دوره هایی از رفتارهای مبتنی بر مانیا یا هیپومانیا در گذشته آنان پرده بر می دارد که تاکنون تشخیص داده نشده اند. بسیاری از صاحب نظران بین اختلالات دو قطبی و افسردگی راجعه پیوستگی قابل توجهی می‌بینند. این امر منجر به مباحثات و مجادلات گسترده ای در مورد طیف دو قطبی شده است که شامل اختلال دوقطبی کلاسیک و افسردگی راجعه است.

افسردگی و دو قطبی
اکثر ملاک هایی که امروزه برای اختلالات افسردگی و دو قطبی بکار میرود توسط امیل کرپلین مطرح شده است.
تاریخچه:

داستان «پادشاه شائول» در «عهد عتیق» و نیز داستان خودکشی «آژاکس» در ایلیاد «هومر» توصیف هایی از سندروم افسردگی است. بقراط در حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح(ع) اصطلاحات مانیا (شیدایی) و مالیخولیا را برای توصیف اختلالات روانی به کار برده بود. حدود سال سی ام میلادی یک پزشک رومی به نام سلسوس در کتابش به نام درباره طب مالیخولیا (*ملانکولی) را به عنوان نوعی افسردگی ناشی از غلبه صفرا ذکر کرده است.

*ملانکولی از واژه های یونانی melan به معنای سیاه و chole به معنای صفرا گرفته شده است. نخستین متن انگلیسی کاملا مرتبط با افسردگی کتاب آناتومی ملانکولی اثر رابرت بورتون است که در سال ۱۶۲۱ منتشر شد.

‌ در ۱۸۵۴ «ژول فالره» بیماری به نام جنون دوره ای (فولی سیر کولار) را توصیف کرده بود که در آن حالات خلقی افسردگی و مانیا به طور متناوب پیدا میشد. در ۱۸۸۲ روانپزشک آلمانی «کالبام» اصطلاح سیکلوتایمی را به کار برد و مانیا و افسردگی را مراحلی از یک بیماری واحد قلمداد کرد.

در ۱۸۹۹ «امیل کرپلین» بر اساس اطلاعاتی که از روانپزشکان آلمانی و فرانسوی پیش از خود به دست آورده بود، نوعی روان پریشی به نام روانپریشی مانیا_افسردگی توصیف کرده بود و اکثر ملاک هایی را که امروزه روانپزشکان برای گذاشتن تشخیص اختلال دو قطبی نوع یک به کار می برند در آن گنجانده بود.

از دیدگاه کرپلین تفاوت این نوع روان پریشی با دمانس زودرس (نام اسکیزوفرنی در آن روزگار) این بود که سیر رو به تباهی و رو به دمانس در آن وجود نداشت. کرپلین نوعی افسردگی هم برشمرده بود که در اواخر بزرگسالی شروع می شد و نهایتا نام ملانکولیای کهولتی بر آن نهاده شد. این نوع افسردگی از همان زمان شکلی از اختلالات خلقی دیر آغاز دانسته شد.

Pic 16071727346477085
از دست دادن افراد مهم زندگی یکی از عوامل مهم و تاثیرگذاربر خلق است.
‌عوامل بروز اختلالات خلقی:

عوامل مختلفی در بروز اختلالات خلقی تاثیر دارند که در هر فرد متفاوت است. بسته به شرایطی که هر فرد دارد یکی از عوامل زیر یا همه موارد می تواند زمینه ساز بروز اختلالات خلقی در وی شود.

عوامل زیستی و ساختار مغز: مقدار ترشح مواد شیمیایی در مغز می تواند زمینه ساز بروز اختلالات روانی و خلقی شود. سرتونین و نوراپی دو ناقل یا انتقال دهنده عصبی هستند که کم یا زیاد شدن آنها در مغز می تواند زمینه بروز اختلال خلقی را افزایش دهد.

عوامل ژنتیکی: افسردگی و دیگر اختلالات روانی در اقوام نزدیک مانند پدر، مادر، خواهر و برادر می تواند بروز اختلال خلقی در فرد را به شدت افزایش دهد. رفتار شخصی هر یک از اعضای خانواده می تواند زمینه ساز اختلالات خلقی در اعضای دیگر شود.

عوامل روانی اجتماعی: محیط کار، اجتماع و یا هر محیطی که فرد ساعات زیادی از زندگی خود را در آنجا می گذراند بر بروز اختلالات خلقی تاثیرگذار است. فشار روحی، استرس بالا، اعتماد به نفس پایین، رفتار افراد و … ریسک ابتلا به اختلالات خلقی در فرد را افزایش می دهد.

اتفاقات غیر منتظره: روحیه ضعیف برخی از افراد در مواجه شدن با اتفاقات غیر منتظره می تواند خلق آنها را تحت تاثیر قرار بدهد. این قبیل اتفاقات لزوما اتفاقات ناراحت کننده نیستند. زایمان، ازدواج، بارداری ناخواسته، از دست دادن فرد مهم در زندگی، شکست در کار و زندگی و از این قبیل اتفاقات می تواند بروز ابتلا به اختلالات خلقی را در فرد افزایش دهد.

فرد اگر نتواند در مواجه با اتفاقات ناخواسته و غیر منتظره، شرایط روحی و جسمی و خلقی خود را کنترل کند، ریسک ابتلا به اختلالات خلقی و روانی در وی افزایش می یابد.

 

مجله اینترنتی تحلیلک