اختلال افسردگی اساسی (اختلال خلقی) قسمت اول / Major Depressive Disorder (MDD)
اختلال افسردگی اساسی که به آن اختلال افسردگی عمده یا افسردگی ماژور بالینی نیز می گویند، یک نوع اختلال خلقی است.
این اختلال در فرد افسرده باعث احساس مداوم غم و اندوه و از دست دادن علاقه می گردد. از اصلی ترین علایم افسردگی، داشتن خُلقِ پایین در وضعیتها و موقعیتهای مختلف و بی علاقهگی نسبت به انجام فعالیتهایی که قبلاً برای فرد لذت بخش بوده به مدت حداقل دو هفته است.
افسردگی اساسی، بر نحوه احساس، فکر و رفتار فرد تأثیر می گذارد و می تواند منجر به انواع مشکلات عاطفی و جسمی شود. علایم افسردگی همچنین میتواند تأثیرات بسیار منفیای بر شخصیت فرد، کار، درآمد مالی، زندگی تحصیلی و نیز وضعیت خواب، عادتهای غذایی و سلامت عمومی او داشته باشد.
افسردگی معمولاً همراه با علایمی مثل عدم اعتماد به نفس، اختلالات خواب و خوردن، بیحالی و احساس درد بدون دلیل همراه است. همچنین در مواردی، فرد افسرده ممکن است معتقد به تفکراتی غلط باشد یا چیزهایی ببیند یا بشنود که دیگران قادر به احساس آنها نیستند.
بعضی از بیماران به نوعی به افسردگی بازگشتی مبتلا هستند. به این معنا که فرد دورههایی از افسردگی را تجربه میکند که ممکن است بین هر دوره سالها فاصله باشد.
طبق آمارگیریهای صورت گرفته بیش از ۶۰٪ افرادی که با خودکشی جان خود را از دست میدهند، مبتلا به افسردگی حاد یا دیگر اختلالات خلقی هستند. از همین رو مراجعه به موقع به روان شناس یا روانپزشک از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. بیشتر افراد مبتلا به افسردگی اساسی با دارو، روان درمانی یا ترکیبی از هر دو آن ها احساس بهتری پیدا می کنند.
علایم افسردگی اساسی
احتمال دارد افسردگی اساسی فقط یک بار در طول زندگی فرد رخ دهد، اما برخی به طور حمله های متعدد آن را تجربه می کنند. در طی این حملات، علایم افسردگی، تقریباً هر روز رخ می دهند.
علایم افسردگی اساسی شامل موارد زیر است:
* خستگی و کمبود انرژی.
* اضطراب، آشفتگی یا بی قراری.
* احساس بی ارزشی یا گناه یا سرزنش.
* احساس غم، گریه کردن، پوچی یا نا امیدی.
* کاهش اشتها و کاهش وزن یا پرخوری و افزایش وزن.
* اختلالات خواب از جمله بی خوابی یا خواب بیش از حد.
* اختلال در تفکر، تمرکز، تصمیم گیری و به یاد آوردن مسایل.
* افکار مکرر در مورد مرگ و مردن، خودکشی و اقدام به خودکشی.
* مشکلات جسمی غیر قابل توضیح مانند کمر درد یا سر درد یا دردهای عصبی.
* عصبانیت، تحریک پذیری یا یاس و نا امیدی حتی در مورد کوچکترین مسایل شخصی.
* از دست دادن علاقه و کاهش لذت از فعالیت های جنسی، سرگرمی یا ورزش که قبلا از آن ها لذت می برده است.
برای بسیاری از افراد، علایم افسردگی معمولاً به اندازه ای شدید است که مشکلات قابل توجهی در فعالیت های روزانه مانند کار، مدرسه، فعالیت های اجتماعی یا روابط با دیگران ایجاد می کند.
همه گیر شناسی
میزان بروز و میزان شیوع افسردگی اساسی
متاسفانه اختلالات خلقی بسیار شایع اند. در جدیدترین مطالعات اختلال افسردگی اساسی در بین اختلالات روانپزشکی بالاترین شیوع طول عمر (حدود ۱۷ درصد) را داشته اند.
جنس
تقریبا در سراسر جهان و در همه فرهنگ ها دیده شده که شیوع اختلال افسردگی اساسی در زنان دو برابر مردان است. طبق فرضیه های ارایه شده دلایل این تفاوت عبارت است از تفاوت های هورمونی، اثرات زایمان، تفاوت فشارهای روانی-اجتماعی زنان و مردان، و الگوهای رفتاری مربوط به درماندگی آموخته شده.
سن
متوسط سن شروع اختلال افسردگی اساسی حدود ۴۰ سالگی است و حدود ۵۰ درصد از کل این افراد بیماریشان در سنین ۲۰ تا ۵۰ سالگی شکل می گیرد. اختلال افسردگی اساسی نیز ممکن است در کودکی یا پیری شروع شود. برخی داده های جدید همه گیر شناختی حاکی از آن است که میزان بروز اختلال افسردگی اساسی در میان افراد زیر ۲۰ سال در حال افزایش است. این مشاهده ممکن است به افزایش مصرف الکل و سوء مصرف سایر مواد در این گروه سنی ربطی داشته باشد.
وضعیت تاهل
افرادی که هیچ ارتباطی با فرد نزدیکی ندارند و یا طلاق گرفته اند بیشتر در معرض افسرده شدن قرار دارند.
مسایل اجتماعی_اقتصادی و فرهنگی
هیچ ارتباطی بین وضعیت اجتماعی_اقتصادی افراد و اختلال افسردگی اساسی پیدا نشده است. با این حال پژوهش های متعدد نشان دادهاند که افسردگی اساسی در نواحی روستایی شایع تر از نواحی شهری است.
سبب شناسی افسردگی اساسی (علل بروز )
عوامل متعددی در بروز افسردگی اساسی دخیل هستند که اغلب در تعامل با یکدیگر این اختلال را رقم میزنند. در ادامه به توضیحات کامل در مورد هر یک از این عوامل اشاره می کنیم.
۱) عوامل زیستی افسردگی اساسی
الف)آمین های زیستی یا ناقلان شیمیایی:
یکی از عوامل زیستی بسیار مهم در بروز اختلال افسردگی اساسی سطوح نامناسب برخی انتقال دهندههای عصبی در مغز است. در میزان عصب-رسانه های مونوآمینی (نوراپی نفرین، دوپامین، سروتونین، هیستامین) بیماران مبتلا به افسردگی اساسی، اختلال وجود دارد.
برای مثال کاهش سروتونین اغلب به بروز علایمی نظیر خلق پایین، عدم لذت بردن، مشکلات خواب و اشتها میشود. از همین رو اکثر داروهای ضد افسردگی بر افزایش سطح سرتونین در سیستم عصبی تمرکز دارند.
ب)تغییر تنظیمات هورمونی:
در دوران جنینی یا در سنین پایین (در اوایل حیات) اگر استرس ایجاد شود، هیپوفیز برای کاهش استرس از غده فوق کلیوی (آدرنال) درخواست کورتون می کند. ترشح کورتون باعث از بین رفتن نورون های ساخته شده و یا مانع کامل شدن نورون های مغز است. در نتیجه این عامل در دوران کودکی مغز را آسیبپذیر میکند و در سن های بالاتر می تواند فرد را مستعد ابتلا به اختلال افسردگی اساسی کند.
۲) ژنتیک
افسردگی میتواند زمینه ژنتیکی داشته باشد، اما این زمینه به تنهایی دلیل بروز افسردگی نیست و فقط احتمال ابتلا به این اختلال را افزایش میدهد. بررسیها نشان میدهند اغلب اعضای درجه یک خانواده فرد مبتلا به افسردگی اساسی ۲ تا ۴ برابر جمعیت عمومی در معرض افسرده شدن هستند. همچنین مطالعات بیانگر این نکته هستند که احتمالا زمینه ژنتیکی؛ بر افسردگی با شروع زودرس تاثیر بیشتری میگذارد. به طور کل میتوان گفت که وراثت پذیری این اختلال چیزی حدود ۴۰ درصد است.
۳) عوامل روانی_اجتماعی
الف)وقایع زندگی و استرس محیط:
بالینگران معتقدند که وقایع زندگی و استرس های محیط می توانند تسریع کننده دوره های افسردگی اساسی باشند. از دست دادن یکی از والدین پیش از ۱۱ سالگی، از دست دادن همسر، بیکاری یا احساس گناه از مرتبط ترین وقایع برای شروع شدن اختلال افسردگی اساسی هستند.
ب)عوامل شخصیتی:
هیچ نوع شخصیت یا صفت شخصیتی واحدی نیست که فردی را منحصراً به افسردگی مستعد سازد هر کسی با هر الگوی شخصیتی ممکن است در مواقع مقتضی افسرده شود. با این حال برخی صفات شخصیتی می توانند تسریع کننده شروع دوره های افسردگی باشند مانند:
* روان رنجورخویی:
روان رنجورخویی عامل خطر شناخته شدهای است. به نظر میرسد که سطوح بالای آن باعث میشود افراد به احتمال بیشتری در مواجهه با رویدادهای پر فشار زندگی دچار دورههای افسردگی شوند. روان رنجورخویی یک صفت شناخته شده شخصیتی است که افراد را در معرض خطر ابتلا به دایره وسیعی از اختلالات روان شناختی قرار می دهد.
* مکانیسم های دفاعی درونی:
مطالعه ویژگیهای شخصیتی نشان میدهد افرادی که برای خشم، ناراحتی و … از مکانیزمهای دفاعی درونی کننده استفاده میکنند (مثلا شخصیت های وسواسی-جبری) بیشتر از افرادی که از مکانیزمهای دفاعی برونی ساز استفاده میکنند (برون ریزی می کنند) در معرض افسرده شدن قرار دارند.
* گریز از خطر:
افرادی که از نظر شخصیتی تمایل به گریز از خطر بالایی دارند احتمال ابتلاء به اختلال افسردگی اساسی در آنها بیشتر است.
* زود رنجی یا حساسیت:
به طور کلی افراد زود رنج یا کسانی که حساسیت بیشتری نسبت به رویدادهای محیطی دارند، بیشتر در معرض افسرده شدن هستند. از این رو باید برای پیشگیری از افسردگی نسبت به دیگران اقدامات خود مراقبتی بیشتری را از خود به عمل بیاورند.
۴) مصرف مواد مخدر
توجه به این نکته حائز اهمیت است که افسردگی در بسیاری از موارد می تواند پیامد مصرف مواد مخدر باشد. برای مثال مخدرهای افیونی نظیر تریاک یا هروئین به مرور زمان فرد را منزوی میکنند و با ایجاد تغییراتی در سیستم عصبی منجر به بروز علائم رایج در افسردگی میشوند. همچنین برخی مواد نظیر شیشه یا کوکائین سرخوشی کاذبی را در لحظه مصرف در فرد ایجاد میکنند. اما در صورت عدم استفاده باعث میشوند که او دچار احساس افسردگی، پوچی و نا امیدی شدید شود که همین عوامل بیمار را برای درگیری هر چه بیشتر در اعتیاد بر میانگیزند.
۵) بیماری و مصرف دارو
الف) بیماری ها:
ابتلاء به یک بیماری مزمن، مثل بیماری قلبی-عروقی، سکته مغزی، دیابت، سرطان و آلزایمر یا میگرن فرد را در معرض ابتلا به اختلال افسردگی اساسی قرار می دهد. ابتلاء به کمکاری تیروئید حتی اگر خفیف باشد هم میتواند باعث بروز افسردگی شود.
ب)مصرف دارو:
استفاده طولانی مدت از برخی داروها مانند داروهای کنترل فشار خون، قرص های خواب یا قرص های پیشگیری از بارداری میتوانند علائم افسردگی را در بعضی افراد ایجاد کنند. مصرف قرصهای ضد بارداری تأثیر مستقیم در افسرده شدن زنان دارد.
*ادامه مطلب مربوط به علاقه مندان به روان شناسی و مباحث تخصصی است*
۶) عوامل سایکودینامیک (روانپویشی) در افسردگی اساسی
درک سایکودینامیک اختلال افسردگی اساسی که توسط زیگموند فروید تبیین شد و کارل آبراهام آن را گسترش داد، دیدگاه کلاسیک مربوط به افسردگی اساسی را تشکیل می دهد. این نظریه چهار رکن کلیدی را در بر می گیرد:
۱: آشفتگی ارتباط نوزاد مادر در خلال مرحله دهانی (۱۰ تا ۱۸ ماه ابتدای) زندگی زمینهساز آسیبپذیری بعدی به افسردگی است.
۲: افسردگی را می توان با فقدان ابژه حقیقی یا خیالی مرتبط دانست.
۳: درونی سازی ابژه های از دست رفته، مکانیسمی دفاعی است که برای مقابله با رنج و ناراحتی همراه با فقدان ابژه به کار میرود.
۴: از آنجا که از دست رفتن دیدی آمیخته از عشق و نفرت ایجاد می کند، احساسات خشم متوجه خود و معطوف به داخل میگردند.
از نظر ادوارد بیبرینگ پدیده افسردگی زمانی شکل میگیرد که فرد از فاصله آرمانهای بسیار کمال طلبانه خود و ناتوانی اش در رسیدن به این اهداف آگاه شود.
سیلوانو آریتی دیده بود که بسیاری از افراد افسرده نه برای دل خود که برای دیگران زندگی می کنند و افسردگی زمانی رخ میدهد که بیمار در مییابد فرد یا آرمانی که او برایش زندگی کرده هرگز، چنان که او فکر می کرده نبوده است.
جان بالبی معتقد بود که آسیب دیدن دلبستگیهای اولیه و جدایی توام با آسیب در دوران کودکی، زمینه ایجاد افسردگی را فراهم میکند. گفته میشود که فقدان های دوران بزرگسالی موجب تجدید خاطره فقدان آسیب زای کودکی می گردند و به این ترتیب بروز دوره های افسردگی در بزرگسالان را تسریع می کنند.
۷)نظریه شناختی اختلال افسردگی اساسی
بر اساس نظریه شناختی، اختلال افسردگی اساسی در نتیجه تحریف های شناختی خاصی به وجود میآید که در افراد مستعد افسردگی وجود دارد. این تحریف ها طرحواره های افسردگی زا نامیده می شوند و الگوهای شناختی هستند که باعث می شوند فرد داده های درونی و بیرونی را تحت تاثیر تجارب اولیه به گونهای تغییر یافته درک کند.
آرون بک سه گانه ای برای افسردگی فرض کرد که عبارت است از:
* دیدگاه های مربوط به خود: دید منفی نسبت به خود داشتن.
* دیدگاه مربوط به محیط: تمایل به تجربه جهان، به گونهای متخاصم و پر توقع.
* دیدگاه درباره آینده: انتظار رنج و ناکامی.
درمان فرد افسرده نیز عبارت است از تعدیل و اصلاح این تحریف ها.
این مطلب ادامه دارد…
مجله اینترنتی تحلیلک