اختلال افسردگی اساسی (اختلال خلقی) قسمت دوم / Major Depressive Disorder (MDD)
اختلال افسردگی اساسی
اختلال افسردگی اساسی نوعی اختلال خُلقی و یکی از شایع ترین اختلالات روانی در تمام دنیا است. داشتن خُلقِ افسرده در موقعیتهای مختلف و بی علاقهگی نسبت به انجام فعالیتهای لذت بخش از علایم اصلی افسردگی اساسی است. اشخاصی که مبتلا به انواع مختلف اختلال افسردگی اساسی هستند علایم ناهمگونی را نشان می دهند. به عنوان نمونه احتمال دارد شخص مبتلا به افسردگی علایمی مانند خُلقِ افسرده همراه مشکلاتی در زمینه تمرکز و یا تصمیمگیری نشان دهد. در حالی که شخص دیگر امکان دارد خُلقِ افسرده را به همراه علایمی مانند پر خوابی و پر اشتهایی نشان دهد. بررسی علایم نقش بسیار مهمی در تشخیص نوع اختلال، درمان و تعیین پیش آگهی درمان دارد.
در مطلب قبل، علایم، همهگیرشناسی، علل بروز اختلال افسردگی اساسی به تفصیل شرح داده شد. در ادامه به سایر مطالب مهم مربوط به این اختلال می پردازیم.
اختلال افسردگی اساسی اختلال خفیفی نیست، بلکه عود کننده و مزمن است.
سیر و پیش آگهی اختلال افسردگی اساسی
مطالعات بسیاری در مورد سِیر و پیش آگهی اختلالات خلقی صورت گرفته است. پژوهش ها به این نتیجه کلی رسیدهاند که سِیر اختلالات خلقی عمدتاً طولانی است و بیماران عمدتاً دچار عود خواهند شد. با اینکه اختلالات خلقی برخلاف اسکیزوفرنی اغلب خوشخیم به نظر میرسند اما عوارض بسیار شدیدی بر بیمار مبتلا وارد می کنند.
سیر
شروع:
حدود ۵۰ درصد از بیمارانی که دچار نخستین دوره اختلال افسردگی اساسی اند، پیش از آنکه این دوره اول شناسایی شود علایم چشمگیری از افسردگی داشته اند. بنابراین اگر علایم اولیه افسردگی هر چه زودتر شناسایی و درمان شود، ممکن است از پیدایش یک دوره تمام عیار افسردگی پیشگیری شود. نخستین دوره افسردگی تقریباً در ۵۰ درصد از بیماران پیش از چهل سالگی روی میدهد و اگر دیرتر شروع شود با فقدان سابقه خانوادگی اختلالات خلقی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی و سوءمصرف الکل همراهی دارد.
مدت:
دوره افسردگی اساسی بدون درمان شش تا سیزده ماه و با درمان در اکثر اوقات حدود سه ماه طول میکشد. قطع داروهای ضد افسردگی پیش از پایان این سه ماه تقریباً همیشه منجر به بازگشت علایم افسردگی خواهد شد. با پیشرفت سِیر اختلال عمدتاً دورههایی بیشتر و طولانی تر به بیمار عارض خواهند شد. تعداد متوسط دوره ها در یک دوره بیست ساله پنج یا شش دوره است.
پیش آگهی
اختلال افسردگی اساسی اختلال خوش خیمی نیست. عمدتاً مزمن است و در بسیاری از بیماران خیلی از اوقات عود می کند. درصد بیمارانی که پس از بستری شدن بهبود می یابند به مرور زمان و با افزایش تعداد دفعات بستری شدن کاهش می یابد. در بیمارانی که به درمان پیشگیرانه دارویی ادامه می دهند و نیز در بیمارانی که تنها یک یا دو دوره افسردگی داشتهاند میزان عود خیلی کمتر است. در مجموع هر چه تعداد دورههای افسردگی بیماری بیشتر شود، زمان بین دوره ها کمتر و شدت هر دوره بیشتر است.
اختلال افسردگی اساسی در کودکان و نوجوانان
فرار از مدرسه و چسبیدن بیش از حد به والدین، احساس غم، تحریک پذیری،، نگرانی، درد یا کمبود وزن ممکن است علایمی از افسردگی در کودکان باشد.
ضعف عملکرد تحصیلی، سوء مصرف مواد، رفتار ضد اجتماعی، ولنگاری جنسی، فرار از مدرسه و ترک خانه غم، تحریک پذیری، احساس منفی و بی فایده بودن، عصبانیت، احساس سوء تفاهم و بسیار حساس، استفاده از داروهای تفریحی یا الکل، پرخوری و یا خواب بیش از حد، خودآزاری، از دست دادن علاقه در فعالیت های عادی ممکن است علایم افسردگی در نوجوانان باشد.
افسردگی در سالخوردگان
افسردگی در افراد مسن شایع تر از کل جمعیت است. میزان شیوع افسردگی در سالخوردگان ۲۰ تا ۵۰ درصد است. افسردگی سالخوردگان با پایین بودن وضعیت اجتماعی_اقتصادی، از دست دادن همسر، ابتلای همزمان به یک بیماری جسمی و انزوای اجتماعی همبستگی دارد. افسردگی در افراد مسن خوب تشخیص داده نشده و به قدر کافی نیز درمان نمی شود. افسردگی در سالخوردگان ممکن است به این دلیل کمتر شناسایی شود که بیش از افسردگی جوانتر ها خود را با شکایات جسمی نشان میدهد. گذشته از این تاثیر پیر ستیزی هم بر پزشکان عمومی ممکن است آنها را به قبول و طبیعی دانستن علایم بیشتری از افسردگی در مقایسه با جوانان، وادار سازد.
علایم افسردگی اساسی در سالمندان با افسردگی جوانان متقاوت و یا کمتر قابل مشاهده هستند، مانند:
- خستگی
- درد جسمی
- مشکلات خواب
- از دست دادن اشتها
- اختلالات حافظه یا تغییر شخصیت
- از دست دادن علاقه به رابطه جنسی
- تفکر یا احساس خودکشی، به ویژه در مردان سالمند
- انزوا و تمایل به ماندن در خانه به جای حضور در اجتماع
ملاک های DSM-5 در مورد اختلال افسردگی اساسی
A) وجود ۵ یا تعداد بیشتری از علایم زیر در طول مدت حداقل ۲ هفته به همراه اختلال عملکرد؛ حداقل یکی از نشانه های ۱)خُلقِ افسرده یا ۲) فقدان علاقه و لذت وجود داشته، است.
۱) خُلقِ افسرده در بخش عمده روز، تقریبا هر روز، به صورتی که خود فرد به آن اذعان دارد. (احساس غمگینی می کند) یا مشاهده دیگران (غمگین به نظر می رسد)
نکته: در کودکان و نوجوانان می تواند خلق تحریک پذیر باشد.
۲) کاهش محسوس علاقه یا لذت، تقریبا در تمام فعالیت ها در بخش عمده روز و تقریبا هر روز.
۳) کاهش وزن قابل ملاحظه بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن (مثلا تغییر بیشتر از ۵ درصد وزن بدن در ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا هر روز.
نکته: درکودکان، ناتوانی در کسب وزن مورد انتظار را در نظر بگیرید.
۴) بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز.
۵) سراسیمگی یا کندی روانی-حرکتی تقریبا هر روز (قابل مشاهده توسط دیگران، نه صرفا احساس ذهنی)
۶) خستگی یا فقدان انرژی تقریبا هر روز.
۷) احساس بی ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب (می تواند هذیانی باشد) تقریبا هر روز (نه فقط سرزنش کردن یا احساس گناه در مورد مریض بودن)
۸) کاهش توانایی فکر یا تمرکز کردن، یا دودلی، تقریبا هر روز (به وسیله خود فرد یا مشاهده دیگران)
۹) افکار مکرر مرگ (نه فقط ترس ازمردن)، اندیشه پردازی مکرر خودکشی، یا اقدام به خودکشی یا برنامه خاص برای دست زدن به خودکشی.
B) علایم فوق باید از نظر بالینی سبب ناراحتی چشم گیر یا افت کارکرد اجتماعی، شغل یا سایر جنبه های مهم کاری فرد گردد.
C) دوره فوق ناشی از تاثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی نیست.
D) دوره افسردگی حاضر توسط اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنیا، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال هذیانی یا سایر اختلالات معین و نامعین طیف اسکیزوفرنیا و سایر اختلالات روانپریشی بهتر توجیه نمی شود.
E) هرگز دوره مانیک یا هیپومانیک وجود نداشته است.
نکته: اگر حملات مانیا یا هیپومانیا ناشی از اثرات مواد یا ناشی از تاثیرات فیزیولوژیکی بیماری جسمانی باشد، ملاک E نقض نشده است.
اگر علایم فوق در شما یا فرد دیگری وجود دارد، لازم است که به روانشناس مراجعه کنید.
بیشتر بخوانید
اختلال افسردگی اساسی (قسمت اول)
مجله اینترنتی تحلیلک