ترانه تخت حوضی / سر شب مست بودم باغ ونک بخشیدم مرتضی احمدی
ترانه سر شب
سر شب مست بودم باغ ونک بخشیدم
دم صبح هوش اومدم بالای درخت بیدم
ننهمو دیدم ترسیدم
بابامو دیدم لرزیدم
مثل فنر تا خوردم
دوغو دیدم و شل خوردم
پلو رو دیدم پر خوردم
مثل سیرابی تو خوردم
سر شب مست بودم یه بار نمک بخشیدم
دم صبح هوش اومدم بالای درخت بیدم
بیشتر بخوانید: ترانه های تخت حوضی / ماشین مشدی ممدلی
ننهمو دیدم ترسیدم
بابامو دیدم لرزیدم
دور خودم چرخیدم
چرخیدم و دوریدم
گرد شدم و گردیدم
دود شدم و دودیدم
له شدم و گندیدم
کنار جوب خسبیدم
بلند شدم و افتیدم
آجان دیدم وارفتم
مثل خروس جا رفتم
ترانه سر شب مست بودم باغ ونک بخشیدم مرتضی احمدی
بچه جونم روز و شب مزقون بزن دنبک بزن
هر که را دیدی سر راهت دو تا چشمک بزن
عمه جانت گر بگفتا تو چرا انقدر لشی
زود قهر کن و برو در کوچه ها چمبک بزن
گر آجان دیدی نباید رنگ و رویت بپره
هر که باشد بزدل و ترسو میگن خیلی خره
باد در غبغب نکن فیس و افاده واسه چی
ای عزیزم جان من بپا تلنگت در نره
برگرفته از کتاب «کهنه های همیشه نو / ترانه های تخت حوضی» از مرتضی احمدی
مجله اینترنتی تحلیلک