فرق اصلی میان علم الهی و علوم غیر الهی، مشاهده حق و یا حدودیست که از جانب صاحبان علوم مطرح است.
اگر صاحب علمی علمش را فوق حدودی که در علمش مقرر است مشاهده کرد علمش الهی است. که در این صورت قوام علمش را وجود می یابد و اگر در محدوده همان حدود متوقف شده و فوق حدود و قیود، حق حاکم را مشاهده نکرد علمش حقی خواهد بود اما باید توجه داشت که حد معنای واقعی خود حق با حساب است و همین خلق است که حق را نمایان می سازد پس اگر چنین است صحیح آن است که بگویی تا وقتی در مرتبه حق بینی قرار گرفته ایم و مقدار و حد و تعینات خاص را مشاهده می کنیم پای خلق در میان است و اگر نگاهمان به رشته های مختلف علمی از جنس حدود در مظاهر وجود باشد در این صورت تمام رشته های علمی اعم از تمامی علوم حوزوی و تجربی علوم خلقی خواهد بود اما اگر هر فردی در مدار علم خودش پس از ملاحظه ی حدود، حد را بردارد و حق را بگذارد علمش هر چه باشد علم الهی خواهد بود.
مثلا اگر طبیب که علمش محدود به حد خاصی به نام بدن است، تا هنگامی که نظرش را محدود به حد خاصی به نام جسم طبیعی بدن کند، علمش از جمله علوم خلقی خواهد بود، اما اگر همین طبیب مشاهداتش را ارتقاء بخشیده و از حد به در آید و حق و وجود را ساری و جاری در بدن و دیگر مظاهر گوناگون مشاهده کند همین علمش علم الهی خواهد بود.
شرح رساله رابطه علم و دین – استاد داود صمدی آملی
بیان:
پس بنابراین تفاوت و فرق بین علم الهی و حقی با علوم تجربی و خلقی مطلقا همه و همه فقط به نحوه ی دید و نگرش و مشاهده ی ما نسبت به عالم پیرامون خود بستگی دارد.
چون به چشمت داشتی شیشه کبود زین سبب عالم کبودت می نمود
(مولوی)
از خودی خود به در آ تا که گردی بی حجاب هر چه خواهی آن زمان در نزد تو پیداستی
(علامه حسن زاده آملی)
مجله تحلیلک