شعر کودکانه ناهار خاله سوسکه
شعر ناهار خاله سوسکه
یه موش چاق و گنده
اومد تو آشپزخونه
داد زدم و من گفتم
برگرد برو تو خونه
اگه مامان ببینه
جیغ می زنه می ترسه
بعدش بابام با جارو
حسابتو می رسه
با اون چشای ریزت
دنبال چی می گردی
نون و پنیر و گردو
داشتی کجا میبردی؟
حتما که خاله سوسکه
منتظرت نشسته
تو سفرهی قشنگش
یه دسته گل گذاشته
نترس پنیر و بردار
زودتر برو به خونه
خوب نیست که خاله سوسکه
منتظرت بمونه
بعد از شعر کودکانه ناهار خاله سوسکه بیشتر بخوانید:
مجله اینترنتی تحلیلک