باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
همراهان عزیز و محترم مجله اینترنتی تحلیلک، در این مطلب گلچینی از زیباترین حکایت های باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت را به همراه معنی برای شما آورده ایم.
سعدی در روزهایی که در بیرون از فارس میزیست گذشته از شام و لبنان، با بسیاری از بلاد عرب که جولانگاه سالهای جهانگردی و خانه بهدوشی او بود، ارتباط و آشنایی داشت. در بغداد روزگار جوانی یک چند در مدرسه نظامیه درس خوانده بود و از مجالس ذوق و سماع آن شهر بهرهها جسته بود. صحبت شهابالدین سهروردی که در آن زمان شیخ بزرگ صوفیه و محرم و معتمد خلیفه و سلاطین عصر بود را دریافته بود و از ابوالفرج ابن جوزی شیخ و فقیه سختگیر که محتسب بغداد بود نیز ارشادها گرفته بود. با کاروان حج مکرر پیاده راه پیموده بود و از دزدان و شقاوتهای آنها حکایتهای هولناک شنیده بود. در بغداد عشقها ورزیده بود و در بصره و کوفه روزگاری بسر آورده بود. در حلب گرفتار یک زن بدخوی و بهانهجوی عرب شده بود و در صنعا طفل خردسالی را از دست داده بود. از بلخ به بامیان گذر کرده بود و حتی به جامع کاشغر نیز درآمده بود. از سومنات هند خاطرهها داشت و اگر همه این سفرها نیز واقعی نبود، باری سعدی سفر بسیار کرده بود.
با ما همراه باشید با باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
مال از بهر آسایش عمرست نه عمر از بهر گرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبخت چیست؟
گفت: نیکبخت آن که خورد و کشت و بدبخت آن که مُرد و هِشتفرو گذاشت. رها کرد.(۱)
مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد
که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد
معنی لغات دشوار
۱. فرو گذاشت. رها کرد
********************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن که آموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود، نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
******************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت هر آن سرّی که داری با دوست در میان منه
هر آن سرّی که داری با دوست در میان منه چه دانی که وقتی دشمن گردد و هر بدی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست گردد.
رازی که پنهان خواهی با کس در میان منه وگر چه دوست مخلص باشد که مرآن دوست را نیز دوستان مخلص باشند همچنین مسلسلیکی پس از دیگری.(۱)
خامشی به که ضمیر دل خویش
با کسی گفتن و گفتن که مگوی
ای سلیم، آب ز سر چشمه ببند
که چو پُر شد نتوان بستن جوی
معنی لغات دشوار
۱. یکی پس از دیگری
*********************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقتمهربانی بی موقع و نابجا (۱) هیبت ببرد؛ نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی بهم در به است
چو فاصد که جراح و مرهم نه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که نازل کند قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یک باره تن در مذلت دهد
معنی لغات دشوار
۱. مهربانی بی موقع و نابجا
******************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
فریب دشمن مخور و غرور مدّاح مخرتحت تاثیر ستایش فریب آمیز او قرار مگیر (۱) که این دام زرقنیرنگ، مکر (۲) نهاده است و آن دامن طمع گشاده. احمق را ستایش خوش آید، چون لاشه که در کعبش دمی فربه نماید.(۳مانند لاشه (جسد) گوسفند که چون در استخوان پایش بدمند باد می کند و فربه بنظر می آید)
الا تا نشنوی مدح سخنگوی
که اندک مایه نفعی از تو دارد
که گر روزی مرادش برنیاری
دوصد چندان غیوبت برشمارد
معنی لغات و عبارت های دشوار
۱. تحت تاثیر ستایش فریب آمیز او قرار مگیر
۲. نیرنگ، مکر
۳. مانند لاشه (جسد) گوسفند که چون در استخوان پایش بدمند باد می کند و فربه بنظر می آید
************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت عابد که نه از بهر خدا گوشه نشیند
جوانمرد که بخورد و بدهد به از عابدی که نخورد و بنهد. هرکه ترک شهوات از بهر قبول خلق داده است از شهوتی حلال در شهوتی حرام افتاده است.(۱)
عابد که نه از بهر خدا گوشه نشیند
بیچاره در آیینه تاریک چه بیند؟
معنی لغات و عبارت های دشوار
۱. هرکس از برای فریب مردم و حسن شهرت در میان آنان خواستهای دل را ترک گفته است از خواهشی حلال به خواست حرام (ریاکاری) گرفتار شده است
*************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت هرچه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم
خلاف راه صواب استدرست، راست (۱) وعکس رای اولوالالباببرخلاف نظر و عقیده خردمندان (۲) دار و بگمان خوردن و راه نادیده بی کاروان رفتنراه ناشناخته بی همراهی کاروان تنها رفتن.(۳) امام مرشدپیشوای راهنما (۴) محمد غزالی(۵) را، رحمه اللّه علیه، پرسیدند که چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم؟ گفت: بدان که هرچه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم.
امید عافیت آنگه بود موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
بپرس هرچه ندانی که ذُلِّ پرسیدن
دلیل را تو باشد به عزّ دانایی
معنی لغات و عبارت های دشوار
۱. درست، راست
۲. برخلاف نظر و عقیده خردمندان
۳. راه ناشناخته بی همراهی کاروان تنها رفتن
۴. پیشوای راهنما
۵. دانشمند مشهور جهان اسلام
**************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت دروغ گفتن به ضربت لازم ماند
دروغ گفتن به ضربت لازمزخم ثابت، زخم دائم (۱) ماند که اگر نیز جراحت درست شود نشان بماند، چون برادران یوسف، علیه السلام، که به دروغی موسوم شدندبه گفتن دروغی نشان کرده و شناخته شدند (۲) نیزدیگر، از آن پس (۳) به راست گفتن ایشان اعتماد نماند؛ قالَ بَل سَوَّلَت لَکُم اَنفُسُکُم اَمراًگفت: بلکه نفسهای شما کاری زشت را در نظرتان بیاراست.(۴)
یکی را که عادت بود راستی
خطائی رود، درگذارند از او
وگر نامور شد به قول دروغ
دگر راست باور ندارند از او
معنی لغات و عبارت های دشوار
۱. زخم ثابت، زخم دائم
۲. به گفتن دروغی نشان کرده و شناخته شدند
۳. دیگر، از آن پس
۴. قسمتی از آیه سوره یوسف؛ گفت: بلکه نفسهای شما کاری زشت را در نظرتان بیاراست
****************************
باب هشتم گلستان سعدی در آداب صحبت با معنی کامل
حکایت گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم
حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای، عَزَّوَجَلّ، آفریده است و برومندبارور، میوه دار (۱)، هیچ یکی را آزاد نخوانند مگر سرو را که ثمره ای ندارد، گویی در این چه حکمت است؟ گفت: هر یکی را دخلیبهره، برداشت، ثمر (۲) معیّن است به وقت معلوم، گاهی به وجود آن تازه اند و گاهی به عدم آن پژمریده و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
بر اینچه می گذرد دل منه که دجله بسی
پس از خلیفه نخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآید، چون نخل باش کریم
ورت بدست نیاید، چو سرو باش آزاد
معنی لغات دشوار
۱. بارور، میوه دار
۲. بهره، برداشت، ثمر
مجله اینترنتی تحلیلک