
کلام تلخ تو، اشک گرم من (مجموعه داستان های شیوانا)
کلام تلخ تو، اشک گرم من / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا با دیدن زن جوان بسیار متاثر شد و ایستاد و علت گریه زن را پرسید.
کلام تلخ تو، اشک گرم من / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا با دیدن زن جوان بسیار متاثر شد و ایستاد و علت گریه زن را پرسید.
شیوانا تبسمی کرد و گفت: مطمئن باشید که این جوان شما را می بخشد، شما هم بروید و به کار خود برسید.
تلخی ها را از یاد ببر و دوباره جوانه بزن / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا دستی بر شانه دوست بیمارش گذاشت و گفت: آیا موافقی تو را به دیدن شخصی ببرم که وضعیتش به مراتب از تو بدتر است؟
شیوانا از اینکه همه دوستان و شاگردانش لبخند بر لب داشتند بسیار شاد بود و گهگاهی به بیرون خیره می شد و در فکری مبهم فرو می رفت.
نگاهت را نگاه کن / مجموعه داستان های شیوانا … ما انسان ها معمولا به اتفاقات اطرافمان بیشتر توجه کرده و وقایع را با قالب های ذهنی خودمان تفسیر می کنیم.
سکوت نشانه قدرت است / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا به آنها گفت: مقداری از سیب ها را به دهکده های دیگر برای فروش ببرند.
با خودت مهربان باش / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا لبخندی زد و گفت: ظاهر آراسته و مرتب مرد لاغر اندام نشان می داد که او خودش را همان طورکه هست دوست دارد.
علاقه به جوان بی مسئولیت / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا با لبخند به او گفت: اگر آمادگی شکست و جدایی از پسر مورد علاقه ات را داری به راهی که در پیش گرفته ای ادامه بده.
فرشته های واقعی / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا از اینکه می توانست جایگاه امنی برای کودکان فراهم کند بسیار خوشحال بود.
چاله های زندگی / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا بر خلاف همیشه که برای سر و سامان دادن به انبوه کارهای تلمبار شده عجله داشت، دلش می خواست ساعتی به هیچ چیز فکر نکند.