کتاب و کتابخوانی
کتابخوانی را در ایران نه بهعنوان جزئی از زیست روزمره که باید در قالب یک چالش و مسئله بغرنج دید. معضل کتاب نخواندن _فارغ از تاریخ پیدایی آن_ از مهمترین و شاید مهمترین بحران فرهنگی زمانه ماست که پرداختن به تأثیرات گوناگون آن «هفتاد من کاغذ» میطلبد.
واضح است که کتاب حتی در این روزگاران که امکانات حوزهی اندیشه و فکر اینگونه گسترده است، هنوز هم مهمترین منبع آگاهی است و در مقایسه با سایر سرچشمههای آگاهی (نظیر رسانههای جمعی) از آسیبهای کمتری برخوردار است. این آسیب دو رویه دارد: اختلالاتی که ناشی از پویایی و تفسیر پذیری منابع است و آثار ناخوشایندی که این منابع بر ذهن و عمل مخاطب میگذارند و به این ترتیب با نقض غرضی آشکار مواجه میشویم.
کتاب مگر در موارد معدود فارغ از این مخاطرات است؛ چراکه اولا متن آن کمتر از سایر منابع دارای سیلان و حرکت است و به همین جهت محتوای آن بهشکل روشنتری عرضه میشود، دوما این که تأثیرات مخرب آن بر اذهان و آرا مگر در موارد بسیار استثنایی قابل ردیابی نیست.
این گزاره البته شاید گویای یک مؤلفهی فرهنگی مهم و تاریخی است که ریشهاش را میتوان در ادبیات کلاسیک ایران باز جست: وجود الفاظی نظیر دفتر و دیوان در بافتهای شاعرانه و توصیف فضایی مطلوب پیرامون این واژگان که قاعدتا با مفهوم کتابت در ارتباطی تنگاتنگاند.
چالش کتابخوانی و معضل آمار
آمارهاى متناقض و البته غمانگیزى که در مورد کتابخوانی وجود دارد حاکى از عمق این بحران است؛ آمارهایى که گاهى به دو دقیقه نیز تقلیل پیدا مىکند تا دستمایهی شوخى باشد!
از سوى دیگر نهادهاى رسمى فعال در این حوزه اعداد و ارقام امیدوارکنندهاى ارائه مىدهند که بیش از آن که تصویرى از واقعیت موجود در جامعه باشد، صرفا تلاشی در راستاى عادى جلوه دادن وضعیت کمیت مطالعه در کشور ما است.
به هر ترتیب در کنار فقدان یک آمار دقیق، رسمى و قابل اعتماد، دستکم با توجه به تیراژ محدود کتابها مىتوان گفت که سرانهی مطالعه در ایران وضعیت مناسبی ندارد.
مسئلهی تقلیل تیراژ در سالهاى اخیر پررنگ تر شده است و البته رفته رفته از همین تیراژها نیز کاسته مىشود. مثلا در دههی هفتاد و هشتاد کمتر کتابى با تیراژ ۵٠٠ یا ١٠٠٠ نسخه انتشار مىیافت، مگر کتابهاى نفیس و خاص.
اما در حال حاضر کمتر کتابی میتوان یافت که تیراژی بالاتر از این حدود داشته باشد. پس بهطور منطقى مىتوان نتیجه گرفت که وضعیت چاپ و خرید کتاب صرفا در دههی جارى به این وخامت رسیده است.
بُعد آسیبشناسانهی کتابخوانی البته مسئلهی تازهای نیست و انصافانه باید گفت که در رسانههای گوناگون تلاشهای ارزندهی بسیاری در راستای طرح آن صورت گرفته است، به همین خاطر هم در روزگاران ما نیاز به راهکارهای کاربردی و عملیای احساس میشود که بتواند ذرهای از عمق این مشکل بکاهد.
ما در یادداشت بعدی میکوشیم نقش و کارکرد خانواده یعنی مهمترین نهاد اجتماعی را در نسبت با این مسئله بازجوییم.
مجله اینترنتی تحلیلک