شیرین قصه ات از راه می رسد (مجموعه داستان های شیوانا)
شیرین قصه ات از راه می رسد / مجموعه داستان های شیوانا … یقین بدان که شیرین قصه ات از راه می رسد و در گوشت آواز عشق می خواند.
شیرین قصه ات از راه می رسد / مجموعه داستان های شیوانا … یقین بدان که شیرین قصه ات از راه می رسد و در گوشت آواز عشق می خواند.
برخیز سحر نزدیک است / مجموعه داستان های شیوانا … و همینطور که با تردید و امید با خود در ستیز بود، ندایی قلبی در گوشش نجوا می کرد که می گفت: برخـیز سحـر نزدیک است.
خط پایان / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا به رهگذر گفت: دوست عزیز! من به او کمک نمی کنم، من با این کار به خودم کمک می کنم.
درخواست دو خواهر از کائنات / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا مات و مبهوت به دو خواهر نگاه کرد و گفت: اکنون شما از من چه می خواهید؟
لمس حضور خدا / مجموعه داستان های شیوانا … یک روز مردی به همراه همسرش به ملاقات شیوانا رفتند و از استاد تقاضا کردند که ساعتی قبل از شروع کلاس کمی با آنها صحبت کند.
شیوانا آهی از سر درد کشید و به سوی پیرمرد رفت دستی برشانه او زد و گفت: ای پیر مرد می دانم آنقدر خسته ای که حتی توان حرف زدن نداری.
مسئولیت پذیر باش / مجموعه داستان های شیوانا … دوست من! معرفت شناسی شیوه ای عالی برای داشتن یک زندگی ایده آل است ولی نه در شرایطی که کار خودت را نیمه کاره رها کنی.
کلام تلخ تو، اشک گرم من / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا با دیدن زن جوان بسیار متاثر شد و ایستاد و علت گریه زن را پرسید.
شیوانا تبسمی کرد و گفت: مطمئن باشید که این جوان شما را می بخشد، شما هم بروید و به کار خود برسید.
تلخی ها را از یاد ببر و دوباره جوانه بزن / مجموعه داستان های شیوانا … شیوانا دستی بر شانه دوست بیمارش گذاشت و گفت: آیا موافقی تو را به دیدن شخصی ببرم که وضعیتش به مراتب از تو بدتر است؟