دوشنبه/ 5 آذر / 1403
Search
Close this search box.
قصه کودکانه روباه و خروس

ادبیات

قصه کودکانه روباه و خروس

قصه کودکانه روباه و خروس

یکی بود یکی نبود خروسی بود دنیا دیده که چند مرتبه دچار مکر روباه شده بود و هر بار با ترفندی از چنگ روباه در رفته بود.

وصیت دانشمند - داستان کوتاه وصیت نامه دانشمند

داستان کوتاه وصیت دانشمند

کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم، وقتی بزرگتر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگ است، بهتر است کشورم را تغییر دهم.

داستان کوتاه قورباغه ها

داستان کوتاه قورباغه ها

گروهی از قورباغه ها در حال عبور از جنگل بودند. دو تا از قورباغه ها داخل گودال بزرگی افتادند. هنگامی که قورباغه های دیگر متوجه شدند که گودال چقدر عمیق است، به آن دو قورباغه گفتند که دیگر می میرند.

داستان کوتاه پسران هنرمند

داستان کوتاه پسران هنرمند

داستان کوتاه پسران هنرمند … در همین موقع زن ها از پیرمرد پرسیدند: نظرت در مورد این پسرها چیست؟ پیرمرد با تعجب پرسید: منظورتان کدام پسرها است؟ من که اینجا فقط یک پسر می بینم.

حکایت چهارم مقالت سوم در علم نجوم و غزارت منجم در آن علم چهارمقاله

چهارمقاله نظامی عروضی / حکایت چهارم از مقالت علم نجوم و غزارت منجم در آن علم

حکایت چهارم از مقالت سوم در علم نجوم و غزارت منجم در آن چهارمقاله …در شهور سنه سبع و اربعین و خمسمائه میان سلطان عالم سنجربن ملکشاه و خداوند سلطان علاءالدنیا و الدین مصاف افتاد بدر اوبه و مصاف غور شکسته شد.

قصه کودکانه ماهی و ماه

قصه کودکانه ماهی و ماه

یک شب، وقتی که ماه به حوض نگاه کرد، ماهی را دید که بازی نمی کند و شاد نیست. ماه پرسید: چرا بازی نمی کنی؟
ماهی گفت: همه مرا فراموش کرده اند و من تنها و گرسنه مانده ام.